ناباوران

اسلام آمیزه‌ای است از جنایت، تجاوز و خرافه؛ آنچه که سوداگران دینی آن را معجزه ای الهی می‌ خوانند، خرافاتی بیش نیست. در این دین زن وسیله ای است جنسی در اختیار مرد، مجوز تصاحب زنان کفار نیز در همین راستاست. تاریخ جانیان زیادی را به خود دیده، اما محمد تنها جنایتکاری است که پیروانش طبق سنت او همچنان جنایت و قتل می کنند. در این دین تنها مسلمانان انسان شمرده می‌شوند و دیگران جانور؛ پس با مشعل روشنگری، سایه سنگین، سیاه و تاریک مذهب را که همان اندیشه‌ی ضحاکین مار به دوش است را از میهنمان بر خواهیم چید.

جستجو کردن موضوعات خاص (لطفا کلمات مربوطه را وارد نمائید)

100 مورد از تناقضات و اشتباهات ساختاری قرآن

 بزرگترین تناقض ادیان در این است که اگر خدایشان پدید آورده تمام جهان است، پس آیا منطقی است که خدا به زمینی بسیار کوچک، تا این اندازه ا...

۱۳۹۱ فروردین ۳۱, پنجشنبه

بررسی ادعای اعجاز قرآن در منحصر به فرد بودن اثر انگشت به همراه شرح آیه‌ی مربوطه.

        یکی از مورادی که مسلمانان آن را دلیل بر علمی بودن و اعجاز قرآن می‌دانند، این آیه از قرآن است: 

     بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ (قیامه/4) بله! ما توانا بر مرتب کردن (ساختن)  انگشتان او نیز هستیم. 

     مفسرین امروزی قرآن که همواره از دل این کتاب موضوعاتی را استخراج می‌کنند که بر خلاف روح قرآن و تصور پیشینیان است، "بنان" را در اینجا به معنی "اثر انگشت" معرفی کرده‌اند و آن را به منحصر به فرد بودن آن در میان هر فردی می‌دانند:  

     آرى قادريم كه حتى خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب كنيم (ترجمه از محمد مهدی فولادوند)  

     آري قادريم كه (حتي خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتب كنيم. (مکارم شیرازی)

      حق اين است كه تواناييم بر اين كه سرانگشتهاى او را فراهم آوريم‏ (خرمشاهی)
        این آیه در مورد روز قیامت و تأکیدی است که الله بر توانائیش در زنده کردن انسان و برگرداندن تمامی اعضایش را دارد، در اینجا آیه‌ی پیش از این را می‌نویسم:  

    أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ (قیامه/3)  آيا انسان گمان دارد كه استخوانهایش را گردآوری نمی‌کنیم؟    

  اثر انگشت در زبان عربی به معنی "بصمه" است؛ شاید گفته شود که این واژه به تازگی وارد زبان عربی شده است، اگر چنین باشد پس باید بپذیریم که بنان به معنی اثر انگشت نمی‌تواند باشد، اما معنی بنان:    قطع به یقین قاموس محیط که نوشته‌ی فیروزآبادی است یکی از موثق‌ترین کتاب مرجع عربی در زمینه‌ی شناخت واژه‌است(شرح به نقل از ویکی‌پدیای عربی)، در این قاموس به روشنی اشاره شده است که معنی بنان "انگشت" و یا "اطراف انگشت" است: 

    البَنانُ: الاصابِعُ، او اطرافُها.  

    سیبویه ایرانی، بزرگترین عالم صرف و نحو عربی ، کسی است که صرف و نحو را به اعراب آموخت و او را شیخ النحا می‌خوانند، نیز معتقد است که بنان به معنی انگشت است: 

     خَمْسُ بَنانٍ قانِئِ الأَظْفارِ أَراد خَمْساً مِنَ البَنانِ  

   الخلیل  نویسنده‌ی "معجم العین"، اولین معجم لغت عربی، می‌گوید: 

       لا همّ كَرَّمْتَ بَنِي كِنانَهْ  ليس لِحَيٍّ فوقَهُمْ بَنَانَهْ أي لأحد [عليهم] فضل قيسَ إصبع. و قال فی البنَان: لما رأتْ صَدَا الحديدِ بِجِلْدِه فاللّونُ أَوْرَق والبَنانُ قِصارُ

    اما فهم خود قرآن 

     بهترین روش تفسیر و شرح قرآن، خود قرآن است، القرآنُ یفسر القرآن.

  قرآن یک جای دیگر نیز این واژه را به کار برده است: 

   إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلآئِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرَّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ (انفال/12)  هنگامیکه كه پروردگارت به فرشتگان وحى فرستاد كه من با شما هستم، مؤمنان را محکم بدارید كه به زودى در دل كافران هراس مى‏افكنم، پس گردن‌ها و انگشتان‌شان را قطع كنيد. (شرح و تفسیر این آیه)  

    صاحب کتاب " معجم العین" در شرح این آیه می‌گوید:

       والبَنَان في قوله تعالى: وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ (انفال/12) يعني الشّوَى، وهي الأيدي والأرْجُل.
     قال: و قد يجیء في الشعر. البَنانَة بالهاء للإصبع الواحدة.  البَنَان: أطراف الاصابع في اليدَين.   

 ابو اسحاق الزجاج (ویکی پدیا عربی) در شرح این آیه از قرآن می‌گوید: 

   واحد البَنانِ بَنَانةٌ.    و معناه في قولـه تعالى: وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ، الأصابع و غيرها من جميع الأعضاء.و قوله عز وجل:      فاضربوا فوق الاعناق واضربوا منهم كل بنان. البنان ههنا جميع أعضاء البدن و معناه ههنا الاصابع وغيرها من جميع الأاعضاء   

   همانگونه که مشاهده می‌نمائید، "بنان" که جمع "بنانه" می‌باشد در زبان عربی به معنی انگشت و آنچه که پیرامون آن است، آمده.

   الا ليتنی قطعت منی بنانه  ولاقيته فی البيت يقظان حاذرا     

    در برخی از جاها به معنی مفاصل دست و پا نیز آمده است:  

      و اما قوله: ( واضربوا منهم كل بنان و بزنید همه‌ی (بندهای) انگشتشان، فان معناه: واضربوا ايها المؤمنون من عدوكم كل طرف و مفصل من أطراف أيديهم وأرجلهم.        

حدثنا أبو السائب قال حدثنا ابن إدريس عن أبيه عن عطيه: ( واضربوا منهم كل بنان ) قال: كل مفصل     حدثنا ابن وكيع قال حدثنا ابن ادريس عن ابيه عن عطيه: ( واضربوا منهم كل بنان )    قال: المفاصل 

      قال : حدثنا المحاربی عن جويبر عن الضحاك: ( واضربوا منهم كل بنان ) قال: كل مفصل.      حدثنا ابن حميد قال حدثنا يحيى بن واضح قال حدثنا الحسين عن يزيد عن عكرمه: ( واضربوا منهم كل بنان ) قال: الاطراف و يقال: كل مفصل. (تفسير طبری/ تفسير سوره الأنفال / باب القول في تاويل قوله تعالى / سالقیفي قلوب الذين كفروا الرعب) 

         پس معنی "بنان" به هیچ عنوان نمی‌تواند اثر انگشت باشد، جای تعجب اینجاست که آقایان مفسر، نه تنها به دروغ معنی این واژه را تغییر داده‌اند، بلکه مفهوم منحصر به فرد بودن اثر انگشت را نیزاز دل آن استخراج نموده‌اند؛ ظاهرا از دید ایشان الله در روز قیامت از روی اثر انگشت هر فرد تشخیص می‌دهد که او چه کسی است، قطع به یقین اگر در آینده تشحیص از راه اثر انگشت روشی قدیمی جلوه نماید و روش‌های علمی‌تری جایگزین آن شود، احتمالا به آیه‌ی پیش از این آیه استناد خواهند کرد آنجا که می‌گوید ما استخوانهای آنان را جمع آوری خواهم کرد:

     أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ (قیامه/3)  آيا انسان گمان دارد كه استخوانهایش را گردآوری نمی‌کنیم؟   

  زیرا dna هر فرد مخصوص به اوست؛ من هر اندازه در این آیه دقت کردم، نفهمیدم که آنان چگونه و از کجا منحصر به فرد بودن اثر انگشت را از آن استخراج نمودند!؟ 

 بررسی برخی دیگر از معجزات ادعائی قرآن


۱۳۹۱ فروردین ۱۸, جمعه

محمد خال پشت کمر خویش را مهر نبوت نامید.

    ممکن است بر ناحیه‌ای خاص از بدن هر کسی خال یا چیزی مانند این به صورت مادرزادی وجود داشته باشد، در احادیث  اسلامی، چنین خالی که بر طبق روایات معتبر احتمالا زگیلی درشت بوده، بر کمر محمد ابن عبدالله قرار داشت؛ وی از تمامی ظرفیت‌های خویش برای اثبات ارتباطش به خدائی وهمی به نام الله بهره جست؛ یکی از این موارد همین خال پشت کمرش بوده، وی این خال را مهر نبوت نامید و مسلمین هم برای آن داستانها نوشتند.
     مسلمانان اعتقاد دارند هنگامیکه او در سفر بازرگانی و همراه عمویش، ابوطالب، در حالیکه در حدود 12 سال داشت در شام بسر می‌برد؛ راهبی مسیحی به نام بحیرا (منابع معتبری در مورد این شخصیت و اینکه آیا او شخصیتی حقیقی یا موجودی وهمی بوده است، وجود ندارد) مهر نبوتی را که بر پشت او قرار داشت مشاهده نمود (اینکه بحیرا چگونه تشخیص داد که محمد در آینده پیامبر خواهد شد نیز در هیچ منبعی نیامده است) و همانجا به ابوطالب گفت:
     پسر برادرت را به سرزمینت برگردان و از یهودیان دوری کن، سوگند به الله اگر او را ببینند ....(1)، مسلمانان می‌گویند که بحیرا عالمی مسیحی بود، به نظر می‌رسد هدف از نقل چنین داستانی اتمام برهان بر اهل کتاب باشد؛ البته ظاهرا این داستان را خود محمد نقل کرده است، زیرا به ابوطالب توصیه شده است که این موضوع را پنهان نگه دارد.
     او همچنین در قرآن از قول خدایش، الله، می‌گوید:
    الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ وَإِنَّ فَرِيقاً مِّنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُون َ (بقره/146) كسانى كه به آنان كتاب  داده‏ايم همان گونه كه پسران خود را مى‏شناسند او را مى‏شناسند و به یقین گروهى از آنان حقيقت را پنهان می‌کنند در حالیکه خودشان  مى‏دانند.
    آیا احادیث معتبری از مسلمانان در مورد این مهر نبوت داریم؟: 
   در صحیح مسلم می‌خوانیم که این مهر خالی از زگیل بود که بر روی غضروف شانه‌ی چپش قرار داشت(2).
     مسلم در حدیثی دیگر می‌گوید که این خال به رنگ پوستش بود.(3)    
     حاکم نیشابوری در کتاب المستدرک خویش بیان می‌نماید که مهر نبوت پیامبر به اندازه‌ی تخم کبوتری بود(4)
   در صحیح بخاری هم بابی دارد با عنوان "خاتم النبوه" که در آن از قول سائب ابن یزید می‌گوید که  بیمار بودم و خاله‌ام به این خاطر مرا نزد پیامبر برد، رسول الله دستی به سرم کشید و برایم دعا کرد و وضو گرفت، من از آب وضوی رسول الله خوردم، سپس به طرف پشت سرش بلند شدم و به مهری که بین شانه‌هایش قرار داشت نگاه کردم که به اندازه‌ی تخم کبک بود.(5)
    تِرمذی می‌گوید که این مهر غده‌ی سرخی بود به اندازه‌ی تخم کبوتر(6)
     در تاریخ طبری هم چنین روابتی وجود دارد:   
    ابوزید می‌گوید:
 پیامبر به من گفت:
     ای ابوزید، نزدیک بیا و پشت مرا مسح کن و پشت خویش را لخت کرد، من پشت وی دست زدم و انگشت بر خاتم(مُهر) نهادم و فشردم.
از او پرسیدند:
    خاتم چه بود؟
گفت:  
    مقداری مو بود که بر شانه‌ی وی بود.
از ابوسعید خدری پرسیدند: 
    " خاتم پیغمبر چه بود؟"
گفت:
     پاره گوشتی برآمده بود.
(تاریخ طبری/ص 1309/ ترجمه ابوالقاسم پاینده)
 همین حدیث را احمد ابن حنبل در کتاب مسندش هم بیان نموده است(7)
      در منابع شیعی(8) نیز روایات زیادی در این مورد وجود دارد؛ به دلیل  اینکه از اعتبار چندانی برخوردار نیستند، از ذکر آنان خودداری نمودم.
==========================================
(1) ارجع بابن اخيک الى بلدک واحذر عليه اليهود فوالله ان راوه او عرفوا منه الذی اعرف ليبغنه عنتا فانه كائن لابن اخيك شان عظيم نجده فی كتبنا و ما ورثنا من ابائنا.
تاريخ الطبري/ جلد 2،/ص287 عربی
دلائل النبوه / ابو نعيم اصفهانی/ جلد1/ ص125 عربی.

(2) حدثناابو كامل حدثنا ....عنعبد الله بن سرجس قال رايت النبی (ص) اكلت معه خبزا ولحما او قال ثريدا قال فقلت له أستغفر لك النبي (ص) قال نعم ولك ثم تلا هذه الآيه و استغفر لذنبك و للمؤمنين و المؤمنات، قال ثم درت خلفه فنظرت إلى خاتم النبوة بين كتفيه عند ناغض كتفه اليسرى جمعا عليه خيلان كأمثال الثآليل. (صحيح مسلم كتاب الفضائل باب اثبات خاتم النبوه و صفته و محله من جسده (ص))

(3) وحدثنا ابو بكر بن ابی‎شيبه حدثنا عبيد الله ... و رايت الخاتم عند كتفه مثل بيضه الحمامه يشبه جسده.(صحيح مسلم /كتاب الفضائل/ باب شيبه صلى الله عليه وسلم.)

(4) كان خاتم النبوه على ظهر رسول الله (ص) مثل بيضه الحمام. (المستدرك على الصحيحين كتاب تواريخ المتقدمين من الانبياء والمرسلين/ ذكر اخبار سيد المرسلين صلى الله عليه وآله وسلم /مسأله1625)
حدثنا ابو العباس محمد بن يعقوب حدثنا إبراهيم بن مرزوق، حدثنا حميد بن ابراهيم الصائغ، حدثنا شعبة عن سماك بن حرب، عن جابر بن سمره قال: رأيت خاتم النبوة على ظهر رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم مثل بيضة الحمام.  (المستدرك على الصحيحين كتاب تواريخ المتقدمين من الانبياء والمرسلين/ ذكر اخبار سيد المرسلين صلى الله عليه وآله وسلم /مسأله4253) 

(5) حدثنا محمد بن عبيد الله، حدثنا حاتم عن الجعيد بن عبد الرحمن، قال سمعت السائب بن يزيد قال: ذهبت بي خالتی الى رسول الله (ص)، فقالت: يا رسول الله، ان ابن اختی وقع، فمسح راسی ودعا لی بالبركه و توضأ فشربت من وضوئه، ثم قمت خلف ظهره، فنظرت الى خاتم بين كتفيه مثل زر الحجله. (صحيح البخاری/ كتاب المناقب باب خاتم النبوه؛ حدیث شماره 3348)

(6) حدثنا سعيد بن يعقوب الطالقانی حدثنا ايوب بن جابر عن سماک بن حرب عن جابر بن سمره قال: كان خاتم رسول الله (ص) يعنی الذی بين كتفيه غده حمراء مثل بيضه الحمامه.(سنن الترمذی/ كتاب المناقب/ باب في خاتم النبوه)


(7) حدثنا أبو عاصم حدثنا عزره حدثنا علباء بن احمر، حدثنا ابو زيد قال قال لی رسول الله (ص): يا ابا زيد، ادن منی وامسح ظهری وكشف ظهره فمسحت ظهره وجعلت الخاتم بين اصابعی، قال فغمزتها، قال فقيل و ما الخاتم؟ قال شعر مجتمع على كتفه.
(8) فكشفت عن ثوبه فإذا " خاتم النبوة بين كتفيه...  (بحارالاتوار/ج15/ص257)
...إذا مشى، تقلع كأنما يمشی فی صبب، و إذا التفت التفت معا، بين كتفيه خاتم النبوة وهو خاتم النبيين...(بحار الأنوار/ ج16/ ص194). 
مهر نبوتش غضروفی بود مانند  تخم کبوتر. خاتمه غضروف كتفيه مثل بيض الحمامه (مناقب آل ابیطالب / جلد 1 / صفحه 108)



    

Translate

بايگانی وبلاگ