ناباوران

اسلام آمیزه‌ای است از جنایت، تجاوز و خرافه؛ آنچه که سوداگران دینی آن را معجزه ای الهی می‌ خوانند، خرافاتی بیش نیست. در این دین زن وسیله ای است جنسی در اختیار مرد، مجوز تصاحب زنان کفار نیز در همین راستاست. تاریخ جانیان زیادی را به خود دیده، اما محمد تنها جنایتکاری است که پیروانش طبق سنت او همچنان جنایت و قتل می کنند. در این دین تنها مسلمانان انسان شمرده می‌شوند و دیگران جانور؛ پس با مشعل روشنگری، سایه سنگین، سیاه و تاریک مذهب را که همان اندیشه‌ی ضحاکین مار به دوش است را از میهنمان بر خواهیم چید.

جستجو کردن موضوعات خاص (لطفا کلمات مربوطه را وارد نمائید)

100 مورد از تناقضات و اشتباهات ساختاری قرآن

 بزرگترین تناقض ادیان در این است که اگر خدایشان پدید آورده تمام جهان است، پس آیا منطقی است که خدا به زمینی بسیار کوچک، تا این اندازه ا...

۱۳۹۱ فروردین ۱۱, جمعه

آیا می‌دانید که محمد شراب را نوشیده و با شراب وضو گرفته است؟


     همانگونه که پیشتر هم بیان کردم نوشیدن شراب در ابتدای اسلام آزاد بود، حلال بودن این ماده در آغاز پیدایش اسلام نشان از این دارد اسلام حلال بودن آن را در دو دین ابراهیمی دیگر تأیید می‌نماید، به نظر می‌رسد که تحریم آن بر اساس اتفاقاتی بوده که در زمان محمد روی داده است؛ همین موضوع خود اولین نقض کننده‌ی این ادعاست که حلال خدا تا ابد حلال و حرام خدا نیز تا ابد حرام؛ چرا الله خدای مسلمانان که گفته می‌شود تنها خدای واقعی است در ابتدای پیدایش بشر شراب را تا زمان محمد بر همه‌ی انسانها حلال کرده است؟ آیا انسانهای پیش از محمد هنوز به مرحله‌ی تکامل نرسیده بودند یا اینکه نظر الله بر اثر امور روزمره‌ای که بر بندگانش می‌گذرد عوض می‌شود؟ آیا الله در این زمان است که متوجه پلیدی شراب می‌شود؟ آیا الله هم  برای تدبیر امور نیاز به تجربه دارد؟

اما مراحل تحریم شراب:

     در مرحله نخست الله متوجه می‌شود که مسلمین هنگام نماز نباید شراب را بنوشند:
     یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ وَأَنتُمْ سُكَارَى حَتَّىَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ وَلاَ جُنُبًا إِلاَّ عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّىَ تَغْتَسِلُواْ وَإِن كُنتُم مَّرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاء أَحَدٌ مِّنكُم مِّن الْغَآئِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاء فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَفُوًّا غَفُورًا (نساء/43) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد در حال مستى به نماز نزديك نشويد تا زمانى كه بدانيد چه مى‏گوييد و در حال جنابت مگر اينكه راهگذر باشيد تا غسل كنيد و اگر بيماريد يا در سفريد يا يكى از شما از قضاى حاجت آمد يا با زنان آميزش كرده‏ايد و آب نيافته‏ايد پس بر خاكى پاك تيمم كنيد و صورت و دستهايتان را مسح نماييد كه الله بخشنده و آمرزنده است.
    آنگونه که گفته می‌شود سبب این تحریم هم مست بودن علی ابن ابیطالب در نماز است؛ طبری در تفسیر این آیه می‌نویسد که عبدالرحمن ابن عوف که از بازرگانان شراب بود علی ابن ابیطالب و تعدادی از دوستانش را برای شام دعوت کرده بود، او در این دعوت از آنان علاوه بر غذا با شراب هم پذیرائی نمود، آنان پس از صرف شام علی را به عنوان پیش نماز جلو انداختند و او هم سوره‌ی کافرون کاملا اشتباه و درهم خواند، این خبر به گوش محمد رسید و او هم آیه‌ی تحریم نوشیدن شراب را در هنگام نماز بیان نمود؛ این پرسش پیش می‌آید که آیا خود محمد هم شراب نوشیده است؟:
        درصحيح مسلم كتاب الحج باب وجوب المبيت بمنى ليالی ايام التشريق والترخيص في تركه لاهل السقايه؛ از قول بکر بن عبدالله المزنی می‌گوید که "با ابن عباس در کنار کعبه نشسته بودیم، پس بادیه نشینی آمد و گفت: می‌بینم که به پسر عمویتان عسل و شیر می‌دهید و خودتان شراب انگور می‌نوشید؛ آیا خود نیاز دارید یا بخیلی سبب آن است؟ ابن عباس گفت "الحمدلله، نه نیازمندیم و نه بخیل؛ پیامبر بر میل خویش است و پشتش اسامه بود، پس در ظرفی شراب را  ریخت و او نوشید....(1) 
        باز در صحیح مسلم / كتاب الأشربة باب في شرب النبيذ وتخمير الإناء،  حدیثی را بیان می‌نمایند که به محمد شراب را تعارف می‌کنند و او هم می‌نوشد.(2)
     در سنن نسائی کتاب الاشربه/ باب ذکر الاخبار التی اعتل بها من اباح شراب السکر؛ حدیثی واضح وجود دارد که بیان می‌نماید محمد شراب انگور را نوشیده است(3) و باز در همین باب حدیثی وجود دارد که شخصی در هنگام طواف به محمد شراب را می‌دهد و او پس از نوشیدن، به دلیل بد مزه بودن، آن شراب را به صاحبش بر می‌گردند.(4)
    در سنن بیهقی جلد 8 حدیث شماره 15969 از قول عایشه نوشته شده است که اگر شراب انگور پیامبر سنگین (تلخ زیاد) می‌شد، من آنرا با کشمش ترش مخلوط می‌کردم(5)
  در مسند احمد ابن حنبل حدیث شماره 1594 بیان شده که محمد در تاریکی شب با شراب وضو گرفته است.(6)
      ابن ماجه قزوینی (207 - 273 قمری) هم چنین حدیثی را که دال بر وضو گرفتن محمد با شراب است را بیان می‌نماید.(7)
    تا اینکه شراب به صورت قطعی حرام و نوشیدن آن را عمل شیطان توصیف نمود:
    يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (مائده/90)  اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد شراب و قمار و بتها و تيرهاى قرعه پليدند [و] از عمل شيطانند پس از آنها دورى گزينيد باشد كه رستگار شويد.
     محمد بنا به دلایلی شراب را تحریم نمود، اما برای مؤمنان وعده داده است که پس از مرگ بهترین نوشیدنی‌ها را خواهند نوشید، نوشیدنی که شخص الله ساقیش خواهد بود:
     عَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا (انسان/21)   جامه‌هاى ابريشمى سبز و ديباى ستبر پوشیده‌اند و النگوی آنان دستبندهاى نقره‌ای است و پروردگارشان نوشیدنی پاک به آنان می‌نوشاند.
     لَا يُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلَا يُنزِفُونَ (واقعه/19) كه از آن نه سردرد می‌گیرند  و نه مست می‌شوند.
  البته همراه با سکس با دختران و پسران نوجوان زیباروی است. 
      شاید گفته شود که نبیذ مشروب الکلی نیست و چیزی مانند شربت بوده است؛ در پاسخ باید گفت که نبیذ در زبان عربی دقیقا به شراب انگوری گفته می‌شود که از تخمیر آن به دست آمده باشد که طبعا الکلی است، سایت ویکی پدیای عربی در بیان و شرح نبیذ گفته که از قدیمی‌ترین انواع مشروبات الکلی در تاریخ بشر است(8).
   معجم الوسیط که از معتبرترین کتب در زمینه شناخت معانی در زبان عربی است می‌گوید که می گوید که نبیذ شرابی است که از شیره‌ی انگور یا خرما که گذاشته شده تا تخمیر گردد به دست می‌آید(9).
 ابن منظور نویسنده کتاب لغه العرب با استناد به این حدیث (10) صحیح بخاری می گوید که نبیذ به چیزی گفته می شود که رها شده و کسی به آن دست نزده باشد و در ادامه می‌گوید که "به شیره و مانند این که رها شده باشد، گفته می‌شود"(11).
در قرآن که به همین معنا آمده است: 
     وَإِذَ أَخَذَ اللّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلاَ تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاء ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْاْ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُونَ (آل عمران/ 187) و هنگامى كه الله از كسانى كه به آنان كتاب داده شده، پيمان گرفت كه "حتما بايد آن را براى مردم بيان نماييد و كتمانش نكنيد"؛  پس آن را پشت سر شان رها کردند و به بهايى ناچيز به دست آوردند، و چه بد داد و ستدی كردند.
     وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِيَانَةً فَانبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاء إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الخَائِنِينَ  (انفال/58) و اگر می‌ترسی که گروهی (پس از بستن پیمان) به تو خیانت کنند، (آن پیمان) مانند خودشان به سويشان رها کن؛ زيرا الله خیانتکاران را دوست ندارد.
==============================================
==============================================
پاورقی

(1)
     وحدثني محمد بن المنهال الضرير حدثنا يزيد بن زريع حدثنا حميد الطويل عن بكر بن عبد الله المزني قال كنت جالسا مع ابن عباس عند الكعبة فأتاه أعرابي فقال ما لي أرى بني عمكم يسقون العسل واللبن وأنتم تسقون النبيذ أمن حاجة بكم أم من بخل فقال ابن عباس الحمد لله ما بنا من حاجة ولا بخل قدم النبي صلى الله عليه وسلم على راحلته وخلفه أسامة فاستسقى فأتيناه بإناء من نبيذ فشرب وسقى فضله أسامة وقالأحسنتم وأجملتم كذا فاصنعوا فلا نريد تغيير ما أمر به رسول الله صلى الله عليه وسلم.

 (2)
كنا مع رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏فاستسقى فقال رجل يا رسول الله ألا ‏ ‏نسقيك ‏ ‏نبيذا ‏ ‏فقال بلى قال فخرج الرجل ‏ ‏يسعى فجاء ‏ ‏بقدح ‏ ‏فيه ‏ ‏نبيذ ‏ ‏فقال رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏ألا ‏ ‏خمرته ‏ ‏ولو ‏ ‏تعرض عليه عودا ‏ ‏قال فشرب.

(3)
اخبرنا الربيع بن سليمان قال حدثنا اسد بن موسى قال حدثنا حماد بن سلمه عن ثابت عن أنس (رض) قال: كان لام سليم قدح من عيدان فقالت سقيت فيه رسول الله (ص) كل الشراب الماء والعسل واللبن والنبيذ…

(4)
اخبرنا ‏زياد بن ايوب ‏قال حدثنا ‏هشيم ‏قال انبانا ‏العوام ‏عن ‏عبد الملك بن نافع ‏قال قال ‏إبن عمر ‏رأيت رجلا جاء الى رسول الله (ص) ‏بقدح فيه ‏نبيذ ‏وهو عند الركن ودفع اليه القدح فرفعه إلى ‏فيه ‏فوجده شديدا فرده على صاحبه فقال له رجل من القوم يا رسول الله أحرام هو فقال علي بالرجل فأتي به فأخذ منه القدح ثم دعا بماء فصبه فيه فرفعه إلى ‏فيه ‏فقطب ثم دعا بماء أيضا فصبه فيه ثم قال ‏إذا اغتلمت عليكم هذه الأوعية فاكسروا متونها بالماء.

(5)

 أخبرنا أبوالحسن بن عبدان أنبأ أحمد بن عبيد ثنا أبوحصين محمد بن الحسين ثنا علي بن حكيم الأودي ثنا شريك عن مسعر عن موسى بن عبدالله بن يزيد الأنصاري عن عائشة (ر) قالت: كنت إذا اشتد نبيذ النبي (ص) جعلت فيه زبيباً يلتقط حموضته، قال الشيخ وعلى مثل هذه الصفة كان نبيذ عمر بن الخطاب وغيره من الصحابة (ر) ألا ترى أن عمر رضي الله عنه إنما أحل الطلاء حين ذهب سكره وشره وحظ شيطانه .

(6)
حدثنا ‏يحيى بن إسحاق ‏‏حدثنا ‏إبن لهيعة ‏عن ‏قيس بن الحجاج ‏عن ‏‏حنش الصنعاني ‏عن ‏‏إبن عباس ‏عن ‏عبد الله بن مسعود أنه كان مع رسول الله (ص) ‏‏ليلة الجن فقال له النبي (ص) ‏‏يا ‏عبد الله ‏أمعك ماء قال معي نبيذ في ‏إداوة ‏فقال اصبب علي فتوضأ قال فقال النبي (ص)‏ ‏يا ‏عبد الله بن مسعود ‏شراب وطهور.

(7) 

حدیث شماره 379 

حدثنا ‏العباس بن الوليد الدمشقي ‏حدثنا ‏مروان بن محمد ‏حدثنا ‏إبن لهيعة ‏حدثنا ‏قيس بن الحجاج ‏عن ‏حنش الصنعاني ‏عن ‏عبد الله بن عباس ‏أن رسول الله (ص) ‏قال ‏لابن مسعود ‏ليلة الجن ‏معك ماء قال لا إلا ‏نبيذا ‏في ‏سطيحة ‏فقال رسول الله (ص) ‏تمرة طيبة وماء طهور صب علي قال فصببت عليه فتوضأ به.

(8)

 النبيذ هو مشروب كحولی يتم انتاجه بتخمیر العنب...

(9)

 مُسكر يُتَّخَذُ من عصير العنب أَو التمر أَو غيرهما ، ويُترَكُ حتى يختمر.

(10) 
نافع ابن عبد الله حدثه ان النبی (ص) اصطنع خاتما من ذهب و جعل فصه فی بطن كفه اذا لبسه فاصطنع الناس خواتیهم من ذهب فرقی المنبر فحمد الله و اثنی عليه فقال: انی كنت اصطنعته و انی لا البسه؛ فنبذه، فنبذ الناس . 

(11)
 النبذ طرحا الشی من يدک امامک هو ورائک؛ نبذت الشی انبذه نبذا اذا القيته من يدک و نبذته شدد للكثره و نبذت الشی ایضا اذا رميته و ابعدته و منه الحديث : فنبذ خاتمه، فنبذ الناس خواتيمهم ای ألقاها من يده وكل طرح  نبذ؛ نبذه ينبذه نبذا و النبيذ : معروف، واحد الانبذه والنبيذ : الشی المنبوذ و النبيذ "ما نبذ من عصير و نحوه"




بررسی ادعای عدم توانائی در آوردن سوره‌ای مانند قرآن.

    ورژن جدید سوره زلزال به همراه متن سوره بواسیر
                بــــِــــــــــسمِ اَلعَقل الصَادق اَلمُحتَرم
  إِذَا زَلْــــزَلَت الْعُـلُـــومُ زِلْـزَالَـهَا﴿۱﴾ وَأَخْسَـــرَتِ الْأَسَــاطــــیِرُ أَسرَارِهَا ﴿۲﴾ فَـــأَسْـــقَطَتِ الْأَدیَـانُ أَستَارِهَا﴿۳﴾
  يُكْشَــفُ عَـــــن أَقــــوَالِهَا ﴿۴﴾ وَيَعْرَفُ الْأَنسَــانُ أَخــدَاعِـــهَا ﴿۵﴾ مَـــا كَانَ لاِلــهٍ أَن یُــوحِــی بِهَا ﴿۶﴾ تَعَسـعَـسَ 
 مَــــن صَــــدَّقَ أَخْبَـارَهَا ﴿۷﴾ تَضَـــعُ الکِــــراهِیـــة أَوزَارِهَا ﴿۸یَـسئَلُ الآخُوندُ عَن مَنبَرِهَا ﴿۹﴾ عَلَمُــــوا النَّـاس
 أَکـــذََابــهَا ﴿۱۰﴾ يَــوْمَ يَــفِرُّ الْأَنسَــانُ مِن دِّيــنِ ﴿۱۱ لَاتَـــجِدُوا مَســـجداً ولَا حَوزَةً ﴿۱۲﴾ كُلُّهُمْ صَـاروا مُتـــحَفاً
  ﴿۱۳﴾ اَلکََعبَـةُ اَشـهَرُهُم ﴿۱۴﴾ فَمَن يَعْمَلْ لِنَـشر الدِّيــنِ شَــرًّا يَرَهُ ﴿۱۵﴾وَ مَن يَعْمَلْ  لِنَشر الْعِلْمِ خَيْرًا يَرَهُ﴿۱۶﴾
صـــــــــدق الملحد النقی العظیم
    روزی که دانش به شدت بلرزاند﴿۱﴾ رازهای افسانه‌ها آشکار گردد﴿۲﴾ پس پنهانکاری ادیان فرو ریزد﴿۳﴾ تمام گفتارشان بر مردم روشن شود﴿۴﴾ و انسان نیرنگهای آنان را بشناسد﴿۵﴾ (و بداند) خدائی نبود که وحی کند﴿۶﴾ کار بیهود می‌کرد کسی که اخبار (دروغ)شان را باور کرد﴿۷﴾ (آن روز) بساط نفرت برچیده خواهد شد﴿8﴾ و آخوند را می‌بینی که سراغ منبرش را می‌گیرد﴿۹﴾(ولی) مردم دروغهایش را شناخته‌اند﴿۱۰﴾ نه مسجدی می‌بینی و نه حوزه‌ای﴿۱۲﴾ همه به موزه تبدیل شدند﴿۱۳﴾ کعبه مشهورترین آنان است﴿۱۴﴾ پس کسی که برای نشر دین تلاش کند شر می‌بیند﴿۱۵﴾ و کسی که برای نشر دانش تلاش کند خیر را می‌بیند﴿۱۶﴾

      وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (بقره/23)
     یکی از ادعاهائی که مسلمانان همیشه مطرح می‌کنند این است که کسی توانائی نوشتن جمله‌ای را مانند قرآن ندارد؛ این ادعا یکی از پوچ‌ترین ادعائی است که می‌توان برای غیبی خواندن هر چیزی را بیان کرد؛ مثلا، الان داستانی را می‎نویسم و آن را به وجود وهمی نسبت می‌دهم که شب هنگام به من آموخته است، صرفنظر از اینکه داستان  ساده باشد یا پرمحتوا، همواره می‌توانم ادعا نمایم که اگر شما منکر این هستید که این را از غیب آموختم جمله ای مانند آن را بیان نمائید، برای من دو گزینه است:
     الف- اگر جمله‌ی‌شان 1000 برابر هم از جملات من زیباتر باشد، باز خواهم گفت که نخیر، مانند مال من نیست.
     ب- اگر جمله‌ی آنان کپی جملات من باشد باز خواهم گفت از من اقتباس کرده‌اند.
     آن چیزی که در اینجا هویداست، رندی من می‌باشد؛ همه می‌دانیم که نظیر هر چیز تنها خود آن چیز است، مثلا آیا کسی می‌تواند جملاتی را مانند گمنام‌ترین شاعر بیان نماید؟
    من در اینجا به هیچ عنوان قصد توهین به قرآن و مسلمانان را ندارم، جملاتی را که در زیر نوشته‌ام نیز در پاسخ به همین مبارزه طلبی اسلام است، همین که دانسته شود چندین آیه در خود قرآن نیز کاملا شبیه به هم و در چند نقطه تکرار شده است خود بهترین گواه بر رد اعجاز این کتاب است، مسلمانان هنگامیکه با جملاتی ساده و ابتدائی در قرآن مواجه می‌شوند شروع به تفسیر و شرح آسمان ریسمان بافی در آن می‌نمایند، مثلا اگر قرآن به صراحت بیان کرده که ما آسمان را نگه داشته ایم تا مبادا بر زمین بیفتد، چون این جمله را ساده می‌بینند و از سوی دیگر هم معتقدند که قرآن کتاب و سخنان خدائی به نام الله که مالک همه چیز است می‌باشد شروع به تفسیر علمی در آن می‌نمایند، اگر بدون تعصب این کتاب خوانده شود مشاهده می‌گردد که چیزی جز خرافه و پوچ‌گوئی نیست. 
                                    بــــِــــــــــسمِ الاتِ الغَـــشاشِ الکَــذاب
     ............................... (بنا به درخواست دوستان این سوره را پاک نمودم)
.
========================
      (1)
     امیدوارم که مسلمین این جمله را توهین امیز تلقی نکنند، زیرا چیزی که عوض داره گله ندارد.

۱۳۹۰ اسفند ۲۹, دوشنبه

تحقیر و توهین اسلام به زنان، آیا زنی حاضر است خود را مسلمان بداند؟


     مسلمانان همواره ادعا دارند که دین اسلام برای زن کرامت قائل است؛ آیا چنین است و این کرامت مورد ادعا چگونه تکریمی است؟
       آیا در اسلام زن موجودی آزاد و مستقل است یا ابزاری است در اختیار مردان؟
         قرآن به صراحت زن را کالا می‌نامد، کالائی جنسی تا مرد با آن به آرامش برسد.
 این موضوع که اسلام معتقد است زن باید بی غیرت باشد نیز در راستای نگاه جنسی به زن است:
      همانا الله عزوجل برای زن غیرت قرار نداده است زیرا به سوی زشتی می کشاند و الله غیرت را برای مردان قرار داده است زیرا حلال کرده است برای مردان 4 زن و کنیز بی شمار و برای زن چیزی قرار نداده است مگر شوهرش و اگر زنی اراده کرد که با غیرت باشد مانند زناکار است. (وسائل الشیعه/حدیث شماره 25292/باب عدم جواز غیره من النساء) (1)
      او همواره دارای قیم است، این قیمومیت نخست و پیش از ازدواج در اختیار ولی اوست و پس از ازدواج در اختیار شوهر به گونه‌ای که مرد او (شوهرش) می‌تواند در صورتیکه از نافرمانی او ترسید او را کتک بزند.
     زن از دید اسلام حتی از حقوق اولیه‌ی صاحب فرزند بودن محروم است، زیرا اسلام معتقد است زن در تشکیل نطفه هیچ نقشی  ندارد و تنها بدن او مکانی است برای پرورش فرزند.
     اسلام تحقیر زن را بدانجا می‌رساند که حتی دیه‌ی او را معادل نصف مردان می‌داند، البته این تحقیر تنها معطوف به دیه نیست بلکه ارزش گواهی زن نیز کمتز از نصف مردان است (2).
    تحقیر زن در اموری که ظاهراً به نفع آنان است نیز وجود دارد، موضوعی مانند مهریه، آیا مهریه چیزی جز سند فروش است؟ چرا نباید بجای مهریه از شراکت در زندگی و بهره‌مندی هر کدام از طرفین از نصف دارائی مشترک به عنوان قانون ازدواج سخن به میان نیاید؟ آیا نمی‌توان همین موضوع را قانونمند نمود؟
       آیا در وجوب پرداخت نفقه چیزی جز نگاه حقارت آمیز به زن را مشاهده می‌نمائید؟:
      الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا (نساء/34 ) مردان قیم زنانند به دليل آنكه الله برخى از ايشان را بر برخى برترى داده و  به دليل آنكه از اموالشان نفقه می‌دهند، پس زنان درستكار فرمانبردار (شوهر) هستند به پاس آنچه الله  حفظ كرده اسرار را حفظ مى‏كنند و زنانى را كه از نافرمانى آنان بيم داريد  پندشان دهيد و  در بستر از ايشان دورى كنيد و آنها را بزنید، پس اگر شما را اطاعت كردند بر آنها هيچ مجوييد كه الله والاى بزرگ است.
    آیا در موضوعی مانند لزوم پرده‌نشین بودن زن (حجاب) چیزی جز نگاه جنسی به زن و تحقیر او وجود دارد؟
    اسلام تحقیر و توهین به زن را تنها در موارد یاد شده‌ی بالا خلاصه نمی‌کند، توهین به زن از جمله معدود نقاط مشترک میان فرقه‌های مختلف اسلام است:
       در وسائل الشیعه بابی وجود دارد با عنوان "مستحب بودن زندانی کردن زن در خانه‌ی خودش یا خانه‌ی شوهرش و (زن) نباید بدون نیاز از خانه خارج شود و نزد او هیچ مردی نرود"   استحباب حبس المرأه فی بیتها او بیت زوجها، فلا تخرج لغیر حاجه و لایدخل احد من الرجال (وسائل الشیعه/جلد 20/ ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب 24)
(آیا مستحب بودن زندانی کردن زن در خانه از دید اسلام، سمبل خشونت کور علیه زنان نیست؟)    
در این باب احادیث متعددی وجود دارد:
      1- در حدیث شماره‌ی 25048 از قول علی ابن ابیطالب می‌گوید: مردان از زمین خلق شده‌اند همانا توجهشان به زمین است و زن از مرد خلق شده و همانان توجهش به مردان است، پس ای توده‌های مردان، زنانتان را زندانی کنید!(3)
       علی ابن ابیطالب در نهج البلاغه نیز توهینهای زننده‌ای را به زنان روا می‌دارد.
    کلینی در کتاب الکافی :
    همانا زنان سخن نفهم و عورت هستند پس عورت را با خانه بپوشانید و نفهمی‌شان را با سکوت (الکافی/جلد 5 صفحه 535) . (4)
    قرآن نیز سخن از وجوب خانه‌نشین شدن زنان محمد با به میان می‌آورد:
      وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا (احزاب/33) و در خانه‌هايتان بمانید و آرایش ننمائید مانند آرایش کردن روزگار جاهليت گذشته، و نماز برپا داريد و زكات بدهيد و از الله و فرستاده‌‏اش پیروی نمائید، الله فقط می‌خواهد پلیدی را از شما اهل بیت بردارد و شما را پاك و پاكيزه گرداند 

    همین موضوع است که قرآن سفارش نمود که اگر زنی دچار فحشا شد او را در خانه زندانی نمائید تا بمیرد:
     وَاللاَّتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِن نِّسَآئِكُمْ فَاسْتَشْهِدُواْ عَلَيْهِنَّ أَرْبَعةً مِّنكُمْ فَإِن شَهِدُواْ فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّىَ يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا (نساء/15) و از زنان شما كسانى كه مرتكب زنا می‌شوند چهار تن (مرد) از ميان خود بر آنان گواه گيريد پس اگر گواهی دادند آنان را در خانه‌ها نگاه داريد تا بمیرند يا الله راهى براى آنان قرار دهد.
       تقریبا تمامی اموری که بر محمد و خانواده‌اش واجب بود بر سایرین یا واجب است یا مستحب (5)، بنابراین می‌توان گفت که در اینجا لااقل برای سایر زنان مسلمان خانه نشین شدن مستحب است.
      توهین دیگری که اسلام نسبت به زنان روا داشته است همردیف قرار دادن آنان با سگ و الاغ است:
     نماز مرد اگر در جلو او ستره (برای مشخص شدن حدود نماز) نباشد با حرکت الاغ، سگ سیاه و زن باطل می‌شود.... (سنن ابی داود/ كتاب الصلاه/ تفريع ابواب ما يقطع الصلاة و ما لا يقطعها) (6). همین حدیث در صحیح مسلم جلد 4 صفحه 224 نیز امده است(7).
    البته مقایسه‌ی زن با خر و سگ سیاه ناشی از نگاه اسلام به زنان است، این دین زن را موجودی کوتاه فکر مانند الاغ و شیطان مانند سگ سیاه می‌داند؛ زیرا اسلام زن را شیطان می‌نامد:
     إِن يَدْعُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ إِنَاثًا وَإِن يَدْعُونَ إِلاَّ شَيْطَانًا مَّرِيدًا)نساء/117) آنهائی که (بتها) غیر از الله می‌خوانند مادگانی (جنس ماده) بیش نیستند و اینها که می‌خوانند چیزی جز شیطانی سرکش نیستند. 
      معتقد است که بتها در واقع جنس ماده (زن) بیش نیستند، در اینجا از تمثیل کثیفی استفاده شده و آن مقایسه‌ی چیزی که الله از آن بیزار و آن را شیطانی می‌نامد با زنان است.
=========================================
=========================================
پاورقی
(1)
ان الله عزوجل لم يجعل الغيره للنساء وانما تغار المنكرات فاما المؤمنات فلا انما جعل الله الغيره للرجال لانه احل للرجال أربعا وماملكت يمينه ولم يجعل للمراه الا زوجها فاذا ارادت معه غيره كانت عند الله زانيه.
(2)
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا تَدَايَنتُم بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُب بَّيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلاَ يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلاَ يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإن كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لاَ يَسْتَطِيعُ أَن يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِيدَيْنِ من رِّجَالِكُمْ فَإِن لَّمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاء أَن تَضِلَّ إْحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى وَلاَ يَأْبَ الشُّهَدَاء إِذَا مَا دُعُواْ وَلاَ تَسْأَمُوْاْ أَن تَكْتُبُوْهُ صَغِيرًا أَو كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللّهِ وَأَقْومُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلاَّ تَرْتَابُواْ إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلاَّ تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوْاْ إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلاَ يُضَآرَّ كَاتِبٌ وَلاَ شَهِيدٌ وَإِن تَفْعَلُواْ فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللّهُ وَاللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ (بقره/282) اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! هنگامي كه بدهي مدت داري (به خاطر وام يا داد و ستد) به يكديگر پيدا كنيد، آن را بنويسيد! و بايد نويسنده‏اي از روي عدالت، (سند را) در ميان شما بنويسد! و كسي كه قدرت بر نويسندگي دارد، نبايد از نوشتن - همان طور كه خدا به او تعليم داده - خودداري كند! پس بايد بنويسد، و آن كس كه حق بر عهده اوست، بايد املا كند، و از خدا كه پروردگار اوست به پرهيزد، و چيزي را فروگذار ننمايد! و اگر كسي كه حق بر ذمه اوست، سفيه يا (از نظر عقل) ضعيف (و مجنون) است، يا (به خاطر لال بودن،) توانايي بر املا كردن ندارد، بايد ولي او (به جاي او،) با رعايت عدالت، املا كند! و دو نفر از مردان (عادل) خود را (بر اين حق) شاهد بگيريد! و اگر دو مرد نبودند، يك مرد و دو زن، از كساني كه مورد رضايت و اطمينان شما هستند، انتخاب كنيد! (و اين دو زن، بايد با هم شاهد قرار گيرند،) تا اگر يكي انحرافي يافت، ديگري به او ياد آوري كند. و شهود نبايد به هنگامي كه آنها را (براي شهادت) دعوت مي‏كنند، خودداري نمايند! و از نوشتن (بدهي خود،) چه كوچك باشد يا بزرگ، ملول نشويد (هر چه باشد بنويسيد)! اين، در نزد خدا به عدالت نزديك تر، و براي شهادت مستقيم تر، و براي جلوگيري از ترديد و شك (و نزاع و گفتگو) بهتر مي‏باشد، مگر اينكه داد و ستد نقدي باشد كه بين خود، دست به دست مي‏كنيد. در اين صورت، گناهي بر شما نيست كه آن را ننويسيد. ولي هنگامي كه خريد و فروش (نقدي) مي‏كنيد، شاهد بگيريد! و نبايد به نويسنده و شاهد، (به خاطر حقگويي،) زياني برسد (و تحت فشار قرار گيرند)! و اگر چنين كنيد، از فرمان پروردگار خارج شده‏ايد. از خدا به پرهيزيد و خداوند به شما تعليم مي‏دهد، خداوند به همه چيز داناست.
   
(3)
 قال امير المؤمنين: خلق الرجال من الارض  وانما همهم في الارض  و خلقت المراه من الرجال و انما همها في الرجال  فاحبسوا نساءكم يا معاشر الرجال.
(4)
 إنما النساء عی و عورة فاستروا العوره بالبيوت واستروا العی بالسكوت. 
(5)
تنها مورد استثنا عدم جواز ازدواج زنان محمد پس از مرگ وی می‌باشد.
(6)
      قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم يقطع صلاة الرجل وقال عن سليمان قال ابوذر يقطع صلاه الرجل اذا لم يكن بين يديه قيد اخره الرحل الحمار والكلب الاسود والمراه فقلت ما بال الاسود من الاحمر من الاصفر من الابيض فقال يا ابن اخی سالت رسول الله صلى الله عليه وسلم كما سالتنی فقال الكلب الاسود شيطان.
(7)
قال رسول الله صلى الله عليه وسلم:
 اذا قام احدكم يصلى، فإنه يستره اذا كان بين يديه مثل اخره الرحل. فاذا لم يكن بين يديه مثل اخره الرحل، فانه يقطع صلاته الحمار و المراه و الكلب الاسود، قلت: يا ابا ذر، ما بال الكلب الاسود من الكلب الاحمر من الكلب الاصفر؟ قال: يا ابن اخى، سالت رسول الله صلى الله عليه وسلم كما سالتنى فقال الكلب الاسود شيطان.

Translate

بايگانی وبلاگ