ناباوران

اسلام آمیزه‌ای است از جنایت، تجاوز و خرافه؛ آنچه که سوداگران دینی آن را معجزه ای الهی می‌ خوانند، خرافاتی بیش نیست. در این دین زن وسیله ای است جنسی در اختیار مرد، مجوز تصاحب زنان کفار نیز در همین راستاست. تاریخ جانیان زیادی را به خود دیده، اما محمد تنها جنایتکاری است که پیروانش طبق سنت او همچنان جنایت و قتل می کنند. در این دین تنها مسلمانان انسان شمرده می‌شوند و دیگران جانور؛ پس با مشعل روشنگری، سایه سنگین، سیاه و تاریک مذهب را که همان اندیشه‌ی ضحاکین مار به دوش است را از میهنمان بر خواهیم چید.

جستجو کردن موضوعات خاص (لطفا کلمات مربوطه را وارد نمائید)

100 مورد از تناقضات و اشتباهات ساختاری قرآن

 بزرگترین تناقض ادیان در این است که اگر خدایشان پدید آورده تمام جهان است، پس آیا منطقی است که خدا به زمینی بسیار کوچک، تا این اندازه ا...

۱۳۹۰ آذر ۸, سه‌شنبه

جنایت اعراب مسلمان در حق پدران ما و جاری کردن رودخانه‌ای از خون آنان.

   جنایت اینجاست، صدها بار بدتر از کربلا
    عجب ملتی هستیم، ملتی که به حال دشمنان تاریخی‌اش گریه می‌کند و از قاتلان اجدادش با عنوان سید و سالار خویش یاد می‌نماید، هم‌میهنم، تو می‌دانی که چند سال پیش از واقعه‌ی کربلا در سرزمینت جنایتی رخ داد که تاریخ از بیانش شرم دارد؟ می‌دانم که باورش برای تو هم سخت است! کشتار بیش از 70،000 نفر از نیاکانمان را می‌گویم، کسانیکه اسیر دست مسلمانان بودند، تو می‌دانی که رودی را با خون آنان رنگین کردند؛ به افسانه شبیه است؟ ولی بدان که حقیقتی است تلخ....
  
      دردناک است که ملتی خدای دشمنان تاریخی‌اش را بپرستد و همواره بر نوادگان رهبر همان عقیده‌ای که یارانش یکی از زشت‌ترین جنایات تاریخی را بر پدرانش روا داشته‌اند درود بفرستد، بر گورهای آنان گنبدها بسازد، از آنان استمداد غیبی نماید، روزانه دست‌کم 17 بار به سوی سرزمینشان خم و راست شود و معتقد باشد که خدایشان در آن سرزمین دستور ساختن خانه‌ای را برای خویش داده است؛ آیا می‌دانید اعراب مسلمان چه جنایت‌هائی را بر پدران ما روا داشته‌اند؟ 
     آیا وقت آن فرا نرسیده است که یک بار هم شده از تاریخ درس بگیریم و همگی دست در دست هم ریشه‌ی عقیده‌ی ضحاکانی که از نوادگان تاز هستند را از سرزمینمان برکنیم؟ ...
    تجاوز اعراب مسلمان به ایران یکی از تراژدی‌های تاریخ ماست، طنز تاریخ است که ملتی برای قاتلان نیاکانش سر و دست بشکند و نوادگان سر دسته‌ی تحقیر کنندگانش را سید و سالار خویش بنامد.
      هم‌میهن خوب من، آیا می‌دانید که اعراب مسلمان بر سر پدران ما، مادران ما و نیاکان ما چه بلائی را آوردند؟
      از داستان جنگ خالد ابن ولید خبر دارید؟
       آیا می‌دانید هنگامیکه او با مقاومت جانانه از سوی ایرانیان مواجه گردید به خدایش، الله، سوگند خورد که جوئی بزرگ را از خون به راه اندازد و برای اینکه سوگند خالد مورد قبول الله قرار گیرد اعراب مسلمان مسیر رودی را تغییر دادند تا خون اسیران  با آب آمیخته شده و روان گردد؟
      آیا می‌دانید نوادگان همین اعرابی که علی ابن ابی طالب هم یکی از راهنمایان و فرماندهانشان در جنگ بود با افتخار می‌گویند:
      مسلمانان با همان آبی که با خون ایرانیان آمیخته شده بود آسیابی را به حرکت در آوردند و آردی که از این کار به دست آمد خوراک سه شبانه‌روز لشکریان الله را تأمین نمود؟
      شاید به نظر افسانه بیاید، ولی بدانید که اعراب در چند کتب مرجع خویش که از معروفترین منابع آنان است از این مسئله با افتخار یاد می‌نمایند، قطع به یقین دو کتاب "البدایه و النهایه"(1) و "الکامل فی التاریخ"(2) از معروفترین منابع تاریخی اعراب هستند؛ من در اینجا متن عربی این نوشته را بدون دخل و تصرف آوردم تا شاید تازی‌پرستان ایرانی اندکی به خود آیند و بدانند که تازیان الله‌پرست چه بلائی بر سر میهنش آوردند...
الکامل فی‌‌التاریخ؟ ثم دخلت سنه اثنتی عشره/ صفحه 238: 
   ... فقال خالد: اللهم إن هزمتهم فعلی ان لااستبقی منهم من اقدرعليه حتی اجری من دمائهم نهرهم.
فانهزمت فارس فنادى منادی خالد: الأسراء الأسراء، إلا من امتنع فاقتلوه. فاقبل بهم المسلمون اسراء، و وكل بهم من يضرب اعناقهم يوما و لیله . فقال له القعقاع وغيره:
      لو قتلت أهل الأرض لم تجر دماؤهم، فارسل عليها الماء تبر يمینك، ففعل‌؛ وسُمِی نهر الدم، و وقف خالد على الطعام وقال للمسلمين:
      قد نفلتكموه، فتعشى به المسلمون، وجعل من لم ير الرقاق، يقول:
 ما هذه الرقاق البيض!
     وبلغ عدد القتلى سبعين الفا، وكانت الوقع في صفر. 
      خالد گفتبارالها، اگر بر آنان چیره شوم هیچکدامشان را باقی نخواهم گذاشت تا اینکه از خونشان نهری جاری شود!
پس ایرانیان شکست خوردند، منادی خالد گفت که اسیر کنید، اسیر کنید مگر آنان که از اسارت خودداری نمایند بکشید؛ پس مسلمین اسیر گرفتند و آنان را یک شبانه روز کامل گردن زدند تا خون جاری شود.
      قعقاع و تعدادی دیگر به او گفتند: اگر تمامی اهل زمین را بکشی خونی جاری نخواهد شد، پس آب رودخانه را به سمت آنان جاری کن، سپس چنان کرد و آن را رود خون نامیدند؛ خالد هنگام خوردن شام گفت:
      عجب پاداشی است این نان نازک(که از چرخش آسیاب آبی بدست آمده بود که نیرو محرکه‌اش رود خون ایرانیان بود)! 
      تعداد کشته شدگان بالغ بر 70،000 نفر بود، این واقعه در ماه صفر(سال 12 هجری) اتفاق افتاد.
       مضمون بالا در در کتاب "البدایه و النهایه" هم مشاهده می‌نمائیم با این تفاوت که در اینجا به روشنی از به حرکت در آوردن آسیاب آبی سخن به میان آمده است:
البدایه و النهایه/ سنه ثنتی عشره من‌ الهجره النبوی / صفحه 521:
     قال خالد: 
      اللهم لك علی ان منحتنا اكتافهم ان لا استبقی منهم احدا اقدر عليه حتى اجری نهرهم بدمائهمثم ان الله عز وجل منح المسلمين اكتافهم، فنادى منادی خالد: 
الاسر، الاسر، لا تقتلوا الا من امتنع من الاسر؛ فاقبلت الخيول بهم أفواجا يساقون سوقا، وقد وكل بهم رجالا يضربون أعناقهم في النهر، ففعل ذلک بهم خالد يوما وليله، و يطلبهم فی الغد ومن بعد الغد، و كلما حضر منهم احد ضربت عنقه فی النهر، و قد صرف ماء النهر الى موضع آخر، فقال له بعض الأمراء: ان النهر لا يجری بدمائهم حتى ترسل الماء على الدم، فيجری معه، فتبر يمينك؛ فارسله فسال النهر دما عبيطا، فلذلک سُمی نهر الدم، الى اليوم، فدارت الطواحين بذلک الماء المختلط بالدم العبيط ما كفى العسكر بكماله ثلاثه ايام .
      وبلغ عدد القتلى سبعين الفا، ولما هزم خالد الجيش و رجع من رجع من الناس، عدل خالد الى الطعام الذی كانوا قد وضعوه لياكلوه، فقال للمسلمين:
       هذا نفل فانزلوا فكلوا. فنزل الناس فاكلوا عشاء؛ و قد جعل الاعاجم على طعامهم جردقا كثيرا، فجعل من يراه من أهل الباديه من الأعراب يقولون: ما هذه الرقع؟ يحسبونها ثياب؛. فيقول لهم من يعرف ذلك من أهل الارياف والمدن: اما سمعتم برقيق العيش؟
     قالوا:
     بلى، قالوا: فهذا رقيق العيش. فسموه يومئذ رقاقا، وإنما كانت العرب تسميه القرن.
      ترجمه‌ی بالا هم تقریبا معادل ترجمه‌ی "الکامل فی التاریخ" است بجز اینکه در اینجا از 70،000 نفری از ایرانیان یاد شده که اینگونه کشته شدند و همچنین از به حرکت درآمدن آسیاب بوسیله‌ی رود خون یاد شده و از نانی نازک و خوشمزه‌ی بسیار سفیدی یاد شده که تازیان در آن روز خوردند و آن را نان " رقاق"(3) نامیدند، نانی که می‌گفتند مانند لباس نازک است؛ این تسمیه تا کنون نیز در فرهنگ عربی باقی است.
      البته خود محمد ابن عبدالله به صراحت گفته است که من برانگیخته شدم تا با مردم بجنگم تا اینکه مسلمان شوند....
ایات قرآن هم پر است از دستور به جنایت؛ ایا داستان کشتن تمام مردان بنی قریظه از پیر گرفته تا نوجوان را شنیده‌ای! ایا می‌دانی که محمد تمامی زنان، دختران و پسران خردسال این قبیله را یا میان سربازانش تقسیم نمود یا به اهل نجد فروخت تا اسلحه بخرد!
      اما پرسشی که همچنان باقی می‌ماند این است که آیا سزاست ما این جنایتکار و خاندانش را خداگونه مورد احترام قرار دهیم و به خاطر آنان بر سر و سینه بزنیم؟
==============================================
پاورقی
(1) این کتاب را اسماعیل ابن عمر الدمشقی معروف به ابن کثیر(متوفای سال 774 هجری قمری) نوشته است و شامل تاریخ و قصص می‌باشد که اتفاقات اسلامی تا سال 767 هجری قمری را بررسی کرده است.

(2) نوشته‌ی عز الدين ابی الحسن علی ابن ابی الكرم محمد بن محمد بن عبدالكريم  ابن عبدالواحد الشيباني؛ معروف به ابن اثیر (تاریخ وفات سال 630 هجری قمری)
این کتاب از مشهورترین کتاب تاریخ اسلامی است.
(3)نان رقاق که اعراب به آن رگاگ می گویند:

======================================================================
======================================================================

مراحل واجب شدن جهاد در اسلام و جنایتهای محمد ابن عبدالله در اواخر عمرش.

۱۳۹۰ آبان ۲۲, یکشنبه

بررسی تعیین جانشینی محمد از دید دو فرقه‌ی اسلامی تسنن و تشیع ( سنی و شیعه ) و حدیث غدیر.

    مهمترین تفاوت میان دو فرقه‌ی اسلامی "تسنن" و "تشیع" این موضوع می‌باشد که آیا محمد برای خویش جانشینی تعیین نموده است یا نه؟
    هر کدام از این دو فرقه‌ی اسلامی برای خویش دلایل کلامی، روائی و قرآنی زیادی را برای اثبات حقانیت خویش دارند، این دو فرقه تا جائی پیش می‌روند که هرکدام به نوعی دیگری را تکفیر می‌نمایند، تسنن معتقد هستندکه شیعه با استعانت از ائمه و اعتقاد به ولایت تکوینی آنان مرتکب شرک در اسلام گردیده است و تشیع هم بنا بر این دلیل که تسنن اعتقادی به امامت ندارند، معتقدند که آنان اصلی از اصول دین را قبول ندارند لذا کافر هستند؛ از آنجائیکه که این موضوع بسیار در دین اسلام مهم است به بررسی دلایل هرکدام از این دو فرقه می‌پردازیم.
    دلایل کلامی تشیع
    1- چگونه ممکن است پیامبر که به مردم سفارش می‌کرد وصیت نمایند، خود از این کار خودداری نمود.
    2- چگونه ممکن است پیامبر که هرگاه مدینه را ترک می‌کرد در این شهر برای خویش جانشینی تعیین می‌نمود، پس از مرگ خویش از انجام این کار سر باز زد!
    3- (برخی می‌گویند) چگونه است که همه‌ی پیامبران برای خویش جانشینی پس از مرگ تعیین کردند و پیامبر ما این کار را نکرد.
    4-چگونه است که ابوبکر و تقریبا تمامی خلفای پس از محمد برای خودشان جانشینانی تعیین کردند اما رسول الله از این کار امتناع ورزید؟ آیا او از ابوبکر کمتر می‌دانست؟

   دلایل کلامی تسنن 
    1- اگر رسول الله برای خویش جانشین تعیین می‌کرد این جانشینی باید تا آخر جهان ادامه پیدا می‌کرد و غیر منطقی است که جانشین او برای مدتی کوتاه پس از او باشد.
    2- اگر رسول الله برای خویش جانشین تعیین می‌کرد این جانشین باید مانند او مورد تأیید الله باشد و مردم هم بتوانند با او به طور مستقیم در ارتباط باشند درست مانند خود او، بنابراین راهی جز ارتباط او با الله از طریق وحی متصور نیست که این خود از صفات پیامبران است.

   دلایل روائی و قرآنی تشیع در این زمینه
    مهمترین دلیل که شیعه برای اثبات تعیین جانشینی از سوی محمد بیان می‌نماید حدیث معروف غدیر خم است، شیعه معتقد است که محمد یاران خویش را هشت روز پس از ادای مراسم حج و در هنگام بازگشتن به شهر خویش(مدینه) در مکانی به نام غدیر(مرداب) خُم گرد هم آورد، دست علی را بالا گرفت و جمله‌ی معروف" من کنت مولاه و فهذا علی مولاه" را بیان نمود.
   شیعه معتقد است که پیش از این حدیث بود که الله آیه‌ی يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ (مائده/67) اي پيامبر، آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است كاملا (به مردم) برسان و اگر نكني، رسالت او را انجام نداده‏ای و خداوند تو را از (خطرات احتمالي) مردم نگاه مي‌دارد، و خداوند جمعيت كافران (لجوج) را هدايت نمي‌كند.(ترجمه از مکارم)
    بنابراین محمد مأموریت داشت که مردم را از جانشین پس از خود آگاه سازد؛ و آن چیزی که از جانب الله بر محمد امر شده بود چیزی جر ولایت علی نبود، و پس از انجام این دستور از جانب محمد الله این آیه را بر او فرو فرستاده:
    حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلاَمِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (مائده/3) گوشت مردار و خون و گوشت خوك و حيواناتي كه به غير نام خدا ذبح شوند و حيوانات خفه شده، و به زجر كشته شده، و آنها كه بر اثر پرت شدن از بلندي بميرند، و آنها كه به ضرب شاخ حيوان ديگري مرده باشند، و باقيمانده صيد حيوان درنده، مگر آنكه (به موقع بر آن حيوان برسيد و) آنرا سر ببريد و حيواناتي كه روي بتها (يا در برابر آنها) ذبح شوند (همگي) بر شما حرام است و (همچنين) قسمت كردن گوشت حيوان بوسيله چوبه‏هاي تير مخصوص بخت آزمائي، تمام اين اعمال فسق و گناه است - امروز كافران از (زوال) آئين شما مايوس شدند، بنابراين از آنها نترسيد و از (مخالفت) من بترسيد، امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تكميل نمودم و اسلام را به عنوان آئين (جاودان) شما پذيرفتم - اما آنها كه در حال گرسنگي دستشان به غذاي ديگري نرسد و متمايل به گناه نباشند (مانعي ندارد كه از گوشتهاي ممنوع بخورند) خداوند آمرزنده و مهربان است.(ترجمه از مکارم)

    اما دلایل اهل سنت در رد دلایل تشیع
    تسنن در رد اینکه محمد از خود وصیتی بر جا نگذاشت می‌گویند که این همه احادیثی که از محمد نقل شده در واقع همه سفارشات ایشان هستند و ضمنا معتقدند که محمد نقصی در دین ایجاد نکرد و هرآنچه که اراده‌ی الله بود را بیان نمود.
در مورد حدیثی که از قول محمد در غدیر خم بیان شده نیز اهل سنت می‌گویند که اگر منظور جانشینی بود چرا از واژه‌ای چند پهلو(مولا) استفاده نمود و مثلا نگفت "هذا علی خلیفه من بعدی" همچین می‌گویند که جمله‌ی" عاده من عاداه و الاه من والاه" خود شرح " من کنت مولا" است بدین صورت که محمد از قرینه‌ی آن استفاده نمود، یعنی دشمن بدار هر که با او دشمن است و دوست بدار هر که با او دوست است" پس منظور از مولا در اینجا همان دوستی است.
    این فرقه‌ی اسلامی می‌گویند که محمد، علی را برای جمع آوری غنایم به یمن فرستاد؛ در یمن بین او و سایرین بر سر چگونگی تقسیم غنایم جدل واقع شد و محمد پس از آگاهی از این جریان، آنان را در این مکان جمع کرد؛ این جمله را بیان نمود و جانب داماد و پسر عمویش را گرفت.
     از دید اهل سنت اگر موضوع جانشینی بود چرا خود علی در نهج البلاغه برای بیان بر حق بودن خویش به این حدیث استناد نکرده است؟
  ضمنا چرا هنگامیکه در حج بودند این موضوع را بیان ننمود(در حج افراد خیلی بیشتری از مسلمانان بودند در حالی که در مکان مرداب خم تنها مسلمانان اهل مدینه حاضر بودند). 
در مورد اینکه محمد هرگاه قصد خروج از مدینه که برای جنگ بوده است را داشته همواره یکی از اصحاب خویش را جانشین خود قرار داده است می‌گویند "مادامی که او زنده بود وظیفه‌ی اداره‌ی جامعه‌ی اسلامی بر عهده داشت، لذا چنین کاری کاملا طبیعی است و در مورد اینکه همه‌ی پیامبران پس از خود جانشین تعیین کرده‌اند تسنن چنین اعتقادی ندارد، تشیع برای اثبات ادعای خویش به چند آیه از قرآن اشاره دارد
شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ (شوری/13) آئيني را براي شما تشريع كرد كه به نوح توصيه كرده بود، و آنچه را بر تو وحي فرستاديم و به ابراهيم و موسي و عيسي سفارش نموديم كه دين را برپا داريد و در آن تفرقه ايجاد نكنيد. خداوند هر كس را بخواهد بر مي‏گزيند، و كسي را كه به سوي او باز گردد هدايت مي‏كند.
    اما اهل سنت معتقدند که این آیه سخنی از وصیت برای جانشینی نیست.
    یکی از آیات دیگری که شیعه به آن استناد می‌نماید آیه‌ی زیر است:
   وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إَلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ (بقره/132) ابراهيم و يعقوب فرزندان خود را (در بازپسين لحظات عمر) به اين آئين وصيت كردند (و هر كدام به فرزندان خويش گفتند) فرزندان من! خداوند اين آئين پاك را براي شما برگزيده است و شما جز به آئين اسلام (تسليم در برابر فرمان خدا) نميريد.
    تسنن معتقدند که این آیه هم سخنی از تعیین جانشینی برای ابراهیم نیست بلکه همان سفارش کلی و اندرزی است که ابراهیم برای پسرانش بیان می‌نماید.
    همچنین شیعه معتقد است بر اساس قرآن، جانشینی نبوت و رویدادهای مرتبط با آن تنها در فرزندان پیامبران خلاصه می‌شود(1):

إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ(آل عمران/33  ) به يقين الله، آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است.
ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌآل عمران/34) فرزندانى كه بعضى از آنان از بعضى ديگرند و الله شنواى داناست
وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ وَآتَيْنَاهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ(عنکبوت/27) و اسحاق و يعقوب را به او (ابراهیم)عطا كرديم و در ميان فرزندانش پيامبرى و كتاب قرار داديم و در دنيا پاداشش را به او بخشيديم و قطعا او در آخرت از شايستگان خواهد بود.

  اهل سنت برای رد آیه‌ای که شیعه معتقد است فرمان تعیین جانشینی است بیان می‌نماید که این آیه درباره‌ی هرآنچه است که برمحمد فرو فرستاده است و اگر هم منظور آیه چیز خاصی باشد آیات پیش و پس از این آیه آن را مشخص می‌کند           
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ آمَنُواْ وَاتَّقَوْاْ لَكَفَّرْنَا عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلأدْخَلْنَاهُمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ (مائده/65) و اگر اهل كتاب ايمان بياورند و تقوا پيشه كنند گناهان آنها را مي‏بخشيم و در باغهاي پر نعمت بهشت وارد مي‏سازيم.
وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَيهِم مِّن رَّبِّهِمْ لأكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم مِّنْهُمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ سَاء مَا يَعْمَلُونَ (مائده 66)  و اگر آنها تورات و انجيل و آنچه بر آنها از طرف پروردگارشان نازل شده (قرآن) را برپا دارند از آسمان و زمين روزي خواهند خورد، جمعي از آنها ميانه رو هستند ولي اكثرشان اعمال بدي انجام مي‏دهند.
و آیه‌ی مورد نظر    
    يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ (مائده/67) اي پيامبر، آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است كاملا (به مردم) برسان و اگر نكني، رسالت او را انجام نداده‏ای و خداوند تو را از (خطرات احتمالي) مردم نگاه مي‌دارد، و خداوند جمعيت كافران (لجوج) را هدايت نمي‌كند.(ترجمه از مکارم)
آیه‌ی پس از آن:
    قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَيْءٍ حَتَّىَ تُقِيمُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا فَلاَ تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ (مائده 68)اي اهل كتاب! شما هيچ موقعيتي نداريد مگر اينكه تورات و انجيل و آنچه بر شما از طرف پروردگارتان نازل شده است بر پا داريد ولي آنچه بر تو از سوي پروردگارت نازل شده (نه تنها مايه بيداري آنها نميگردد بلكه) بر طغيان و كفر بسياري از آنها ميافزايد بنابر اين از اين قوم كافر (و مخالفت آنها) غمگين مباش.
    در مورد "ایه‌ی الیوم اکملت لکم دینکم..." نیز اهل سنت همان استدلال مشابه را دارد و می‌گوید که شیعه تنها بخشی از آیه که می‌تواند از آن بهره ببرد را قیچی کرد در صورتی که روح ایه در مورد خوردنی های گوشتی حرام و حلال است"
    حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلاَمِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (مائده/3) گوشت مردار و خون و گوشت خوك و حيواناتي كه به غير نام خدا ذبح شوند و حيوانات خفه شده، و به زجر كشته شده، و آنها كه بر اثر پرت شدن از بلندي بميرند، و آنها كه به ضرب شاخ حيوان ديگري مرده باشند، و باقيمانده صيد حيوان درنده، مگر آنكه (به موقع بر آن حيوان برسيد و) آنرا سر ببريد و حيواناتي كه روي بتها (يا در برابر آنها) ذبح شوند (همگي) بر شما حرام است و (همچنين) قسمت كردن گوشت حيوان بوسيله چوبه‏هاي تير مخصوص بخت آزمائي، تمام اين اعمال فسق و گناه است - امروز كافران از (زوال) آئين شما مايوس شدند، بنابراين از آنها نترسيد و از (مخالفت) من بترسيد، امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تكميل نمودم و اسلام را به عنوان آئين (جاودان) شما پذيرفتم - اما آنها كه در حال گرسنگي دستشان به غذاي ديگري نرسد و متمايل به گناه نباشند (مانعي ندارد كه از گوشتهاي ممنوع بخورند) خداوند آمرزنده و مهربان است.(ترجمه از مکارم)
    همچنین آیه‌ی پیش و پس از آن هم در همین راستاست:
    يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تُحِلُّواْ شَعَآئِرَ اللّهِ وَلاَ الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلاَ الْهَدْيَ وَلاَ الْقَلآئِدَ وَلا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّن رَّبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُواْ وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَن صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَن تَعْتَدُواْ وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ(مائده/2) اي كساني كه ايمان آورده‏ايد شعاير الهي (و مراسم حج را محترم بشمريد و مخالفت با آنها) را حلال ندانيد و نه ماه حرام را، و نه قربانيهاي بينشان، و نشاندار، و نه آنها كه به قصد خانه خدا براي بدست آوردن فضل پروردگار و خشنودي او مي‏آيند، اما هنگامي كه از احرام بيرون آمديد صيد كردن براي شما مانعي ندارد، و خصومت به جمعيتي كه شما را از آمدن به مسجد الحرام (در سال حديبيه) مانع شدند نبايد شما را وادار به تعدي و تجاوز كند و (همواره) در راه نيكي و پرهيزگاري با هم تعاون كنيد و (هرگز) در راه گناه و تعدي همكاري ننمائيد و از خدا بپرهيزيد كه مجازاتش شديد است.(ترجمه از مکارم)
    و آیه‌ی پس از این:
    يَسْأَلُونَكَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَمَا عَلَّمْتُم مِّنَ الْجَوَارِحِ مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللّهُ فَكُلُواْ مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَاذْكُرُواْ اسْمَ اللّهِ عَلَيْهِ وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ (مائده/4)از تو سوال مي‏كنند چه چيزها براي آنها حلال شده است بگو آنچه پاكيزه است براي شما حلال گرديده و (نيز صيد) حيوانات شكاري كه از آنچه خداوند به شما تعليم داده به آنها ياد داده‏ايد (براي شما حلال است) پس از آنچه اين حيوانات براي شما (صيد مي‏كنند و) نگاه مي‏دارند بخوريد و نام خدا را (به هنگام فرستادن حيوان براي شكار) بر آن بريد و از خدا بپرهيزيد كه خداوند سريع الحساب است.(ترجمه از مکارم)
    اهل سنت معتقدند که خیلی غیر منطقی است که الله در آغاز آیه بگوید مردار و گوشت خوک و حیواناتی که خفه شده‌اند و ... حرام باشد و بلافاصه ایه بگوید که امروز به خاطر تعیین علی دین کامل شد و در ادامه باز بگوید که این تحریم شامل افراد گرسنه نمی‌شود. یک بار دیگر در ایه دقت نمائید:
    حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلاَمِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (مائده/3) گوشت مردار و خون و گوشت خوك و حيواناتي كه به غير نام خدا ذبح شوند و حيوانات خفه شده، و به زجر كشته شده، و آنها كه بر اثر پرت شدن از بلندي بميرند، و آنها كه به ضرب شاخ حيوان ديگري مرده باشند، و باقيمانده صيد حيوان درنده، مگر آنكه (به موقع بر آن حيوان برسيد و) آنرا سر ببريد و حيواناتي كه روي بتها (يا در برابر آنها) ذبح شوند (همگي) بر شما حرام است و (همچنين) قسمت كردن گوشت حيوان بوسيله چوبه‏هاي تير مخصوص بخت آزمائي، تمام اين اعمال فسق و گناه است - امروز كافران از (زوال) آئين شما مايوس شدند، بنابراين از آنها نترسيد و از (مخالفت) من بترسيد، امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تكميل نمودم و اسلام را به عنوان آئين (جاودان) شما پذيرفتم - اما آنها كه در حال گرسنگي دستشان به غذاي ديگري نرسد و متمايل به گناه نباشند (مانعي ندارد كه از گوشتهاي ممنوع بخورند) خداوند آمرزنده و مهربان است.(ترجمه از مکارم)
    و خلاصه اهل سنت معتقدند که اگر محمد برای خود جانشنی پس از مرگ و در زمانی که او دیگر میان مسلمانان وجود نداشت، تعیین می‌کرد، او همان اختیارات پیامبر را داشت؛ زیرا بدان معناست که محمد پس از خود پیامبری مانند خویش را تعیین نموده، این قانون با مرگ هر جانشین باید تا ابد ادامه پیدا می‌کرد و این خلاف آخرین پیامبر بودن محمد است. 
=================================================
(1) چرا برای هدایت دیگر ملل، حتی یک نبی هم فرستاده نشد؟


Translate

بايگانی وبلاگ