ناباوران

اسلام آمیزه‌ای است از جنایت، تجاوز و خرافه؛ آنچه که سوداگران دینی آن را معجزه ای الهی می‌ خوانند، خرافاتی بیش نیست. در این دین زن وسیله ای است جنسی در اختیار مرد، مجوز تصاحب زنان کفار نیز در همین راستاست. تاریخ جانیان زیادی را به خود دیده، اما محمد تنها جنایتکاری است که پیروانش طبق سنت او همچنان جنایت و قتل می کنند. در این دین تنها مسلمانان انسان شمرده می‌شوند و دیگران جانور؛ پس با مشعل روشنگری، سایه سنگین، سیاه و تاریک مذهب را که همان اندیشه‌ی ضحاکین مار به دوش است را از میهنمان بر خواهیم چید.

جستجو کردن موضوعات خاص (لطفا کلمات مربوطه را وارد نمائید)

100 مورد از تناقضات و اشتباهات ساختاری قرآن

 بزرگترین تناقض ادیان در این است که اگر خدایشان پدید آورده تمام جهان است، پس آیا منطقی است که خدا به زمینی بسیار کوچک، تا این اندازه ا...

۱۳۸۹ مهر ۲۲, پنجشنبه

در شب عروسی محمد با زن طلاق گرفته شده از پسرخوانده‌اش، آیه‌ی حجاب نازل گردید!

      حجاب از نظر لغوی به معنای پرده است؛ اساس واجب شدن این موضوع از سوی محمد مربوط به اتفاقی است ساده و در عین حال مهم که در سال پنجم پس از هجرت رخ داد؛ تا پیش از این زنان و مردان مسلمان با همدیگر رفت و آمد داشتند، هم‌سخن می‌شدند و حتی سر یک سفره و از یک ظرف غذا می‌خوردند، محمد هم با استفاده از همین موضوع، توانست بود زن پسر‌خوانده‌اش را از او طلاق بگیرد، با این ادعا که عقد ما در آسمانها و توسط شخص الله بسته شده. او زینب را زن خویش اعلام نمود (شرح مفصل این داستان در اینجا).
     حکم حجاب به یکباره از سوی محمد اعلام نشد؛ بلکه تدریجی بیان گردید، نقطه‌ی آغازین این داستان در هنگام شب عروسی او با زینب بنت جحش بود. طبری این داستان را اینگونه بیان می‌نماید(به طور خلاصه):
      اَنَس می‌گوید "رسول الله با زینت دختر جحش عقد کرده بود و قرار شده بود که من عده‌ای را برای شام دعوت نمایم؛ عده‌ی زیادی آمده بودند، آنها شام خوردند و آنجا را ترک کردند. من به رسول الله گفتم: تعداد زیادی را دعوت کردم و کسی دیگری نیست تا او را دعوت نمایم. پس از مدتی رسول الله به من گفت که به مهمانی خاتمه بدهم؛ زنیب در گوشه‌ای نشسته بود(و همگان او را می‌دیدند) او زن زیبائی بود. ... رسول الله دید که سه نفر مشغول سخن گفتن هستند و هنوز آنجا را ترک نکرده‌اند، او بسیار مؤدب و خوددار بود. وی به سرعت آنجا را ترک کرد و به اتاق عایشه رفت. سرانجام به خاطر نمی‌آورم که توسط من یا فردی دگر به رسول الله گفتیم که آن سه نفر نیز آنجا را ترک کردند؛ آن حضرت به نزد زینب رفت و در حالی که این را می‌خواند":
     اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، داخل اتاق‌هاى پيامبر مشويد مگر آنكه براى [خوردن] طعامى به شما اجازه داده شود [آن هم] بی‌آنكه در انتظار پخته‏ شدن آن باشيد، ولى هنگامى كه دعوت شديد داخل گرديد و وقتى غذا خورديد پراكنده شويد بی‌آنكه سرگرم سخنى گرديد اين [رفتار] شما پيامبر را می‌رنجاند و[لى] از شما شرم  می‌دارد و حال آنكه الله از حق[گويى] شرم نمی‌کند و چون از زنان [پيامبر] چيزى خواستيد از پشت پرده از آنان بخواهيد اين براى دلهاى شما و دلهاى آنان پاكيزه‌تر است و شما حق نداريد رسول الله را برنجانيد و مطلقا [نبايد] زنانش را پس از [مرگ] او به نكاح خود درآوريد چرا كه اين [كار] نزد الله همواره [گناهى] بزرگ است.
      سپس میان من و خودش پرده‌ای را کشید؛ این جملات(جملات بالا) پس از مدتی آیه‌ی قرآن شد:
     یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَن يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَن تَنكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمًا (احزاب/53)
 قرطبی در تفسیر (تفسیر قرطبی) از همین آیه می‌گوید:
       هنگامی که رسول الله (ص) با زینب بنت جحش زن زید ازدواج نمود ولیمه داد و مردم را دعوت نمود، پس از اینکه شام را خوردند، گروهی از آنان در خانه‌ی رسول الله (ص) مشغول صحبت شدند و زنش هم رو به دیوار نشسته بود، آنان برای رسول الله (ص) ایجاد مزاحمت کردند؛ انس گفت یادم نیست که من از خروج آنان خبر دادم یا رسول الله از من خواست؛ او (محمد) پرده را که بین من و او بود کشید و آیه‌ی حجاب نازل شد.
تفسیر  آیه‌ی 53 سوره‌ی احزاب قرطبی:

          ان رسول الله (ص)  لما تزوج زينب بنت جحش امراه زيد، اولم عليها، فدعا الناس، فلما طعموا جلس طوائف منهم يتحدثون في بيت رسول الله (ص) وزوجته موليه وجهها إلى الحائط، فثقلوا على رسول الله (ص)؛ قال أنس: فما اری اانا اخبرت النبی  أن القوم قد خرجوا او اخبرنی. قال: فانطلق حتى دخل البيت، فذهبت ادخل معه فالقى الستر بينی وبينه ونزل الحجاب. قال: و وعظ القوم بما وعظوا به، و انزل الله عزوجل يا أيها الذين آمنوا لا تدخلوا بيوت النبي - إلى قوله - إن ذلكم كان عند الله عظيما؛ أخرجه الصحيح.
     در تفسیر طبری همین داستان آمده به اضافه اینکه بیان شده که زینب زن بسیار زیبائی بود:
    و ان زينب لجالسه في ناحيه البيت، و كانت قد اعطيت جمالا وبقی ثلاثه نفر يتحدثون فی البيت. 
      همین روایت نیز در صحیح مسلم / کتاب النکاح/ باب زواج زينب بنت جحش ونزول الحجاب وإثبات وليمة العرس و صحیح بخاری/کتاب تفسیر قران/با قوله تعالی لا تدخلوا بیوت... حدیث شماره 4513 نیز آمده است.
     برای دیدن داستان ازدواج محمد با عروسش به نقل از منابع تاریخی و قرآن، اینجا را کلیک کنید.
 اما تحلیل این موضوع:
      همه‌ی روایات اسلامی دال بر این است که زینب بنت جحش زنی بود زیبا؛ در زمانیکه زینب همسر مردی که در آن زمان پسر محمد خوانده می‌شد بود، شدت رابطه‌ی پسر و پدری میان این دو تا جائی بود که گفته گفته می‌شود حتی زمانی که زید پدر واقعی خودش را دید محمد را بر او ترجیح داد؛ زینب سر ناسازگاری با زید گذاشت، زیرا از اصل او که برده‌ای خریداری شده از بازار عکاظ بود خجالت می‌کشید؛ زید خوب می‌دانست که زینب در ابتدا به او علاقه‌ای نداشته است و محمد را دوست می‌داشته، زید از این علاقه‌ی متقابل محمد و زینب خبر داشت و او را طلاق داد، پس از اینکه او را طلاق داد، محمد بدون معطلی نزد زینب رفت و به او مژده داد که الله من و تو را به ازدواج هم درآورده، محمد حتی منتظر تمام شدن عده(سه ماه پس از طلاق دادن) ننشست، البته در این موضوع هم نکاتی نهفته است، اینکه محمد خوب می‌دانسته که در این مدت زینب با زید ارتباط جنسی نداشته‌اند، این تنها دلیل این موضوع می‌تواند باشد وگرنه او باید مدت عده را تمام می‌کرد.
      نکته‌ی دیگری که در این داستان نهفته است، این موضوع می‌باشد که چرا آیه‌ی پرده (حجاب) بلافاصله نازل شد؟ محمد همیشه پس از اتفاقاتی که می‌افتاد تا نزول آیه مدت زیادی را در تعقل می‎گذرانید؛ به نظر می‌رسد که محمد در اینجا هم از این اصل پیروی نموده و پس از اینکه به این صورت زن پسرخوانده‌اش را طلاق گرفت به فکر افتاده بود تا مبادا کس دیگری همین بلا را بر سر خودش بیاورد، این بود که در ابتدا حکم حجاب را تنها شامل زنان خویش گردانید.
      موضوع سوم و مهمتر در آیه‌ی بالا، ترس محمد از این موضوع است که ممکن است کس دیگری با زنانش ازدواج نماید، لذا راه اینکار را هم با کمک الله بست تا مبادا زنانش در دلشان به کس دیگری علاقه‌مند گردند و از او درخواست طلاق نمایند.
      بنابراین او زنانش را از سایر زنان مجزا نمود:
      يَا نِسَاء النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا (احزاب/32) اى همسران پيامبر، شما مانند هيچ يك از زنان [ديگر] نيستيد اگر سر پروا داريد پس به ناز سخن مگوييد تا آنكه در دلش بيمارى است طمع ورزد و گفتارى شايسته گوييد.
       وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا (احزاب/33) و در خانه‌‏هايتان قرار گيريد و مانند روزگار جاهليت قديم زينت‌هاى خود را آشكار مكنيد و نماز برپا داريد و زكات بدهيد و الله و فرستاده‌اش را فرمان بريد الله فقط می‌خواهید  آلودگى را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند.
      او حتی به زنانش اجازه نمی‌داد که مردی کور را ببینند:
      زمانیکه ابن مکتوم(مردی کور) اجازه‌ی ورود به خانه‌ی محمد(پس از حکم حجاب) را خواست؛ محمد از زنانش که در آنجا حضور داشتند یعنی ام سلمه و عایشه درخواست نمود که آنجا را ترک نمایند، آنها گفتند: او کور است. محمد در پاسخ گفت اگر او کور است شما که بینا هستید. ( وسائل الشیعه ) و همچنین در منابع اهل سنت.
این داستان آغاز چیزی است که از آن بعنوان حجاب یاد می‌شود.
برای دیدن مرحله‌ی دوم واجب شدن حجاب، اینجا را کلیک کنید.

۱۵ نظر:

ناشناس گفت...

من پیش از این هم درخواستی از شما کرده بودم (در مورد عدد ۱۲) این هم پرسش دیگر که اگر صلاح دانستید لطف کرده روزی به آن بپردازید. الان برخی میگویند حکم مرگ مرتد (در شیعه مرد و در سنی زن و مرد) در قرآن نیامده است. وزارت دیانت ترکیه هم طی یک کار شایسته و بر مبنای آیه‌ی ۱۳۷ سوره‌ی نسا، آن حکم را برداشته است. البته واضحا قریب به تمام علما و فقها بر همان حکم ارتداد پیشین استوار هستند.

دوستی در بالاترین گفتند که طبق این آیه، حکم مرگ برای ارتداد درست است:
إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي لآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ
http://balatarin.com/permlink/2010/10/13/2220211
یعنی حکم مرگ برای مرتد در قرآن آمده است.

پرسش من این است. آیا میتوان گفت که حکم این جهانی ارتداد در قرآن آمده است؟ یعنی آیا برداشت آن دوست درست است؟

ناشناس گفت...

میخواستم در مورد عایشه بدونم چند سال داشت کجایی بود و اینا لینکش رو لطف میکنی؟

ناشناس گفت...

بعید بنظر می رسد که زینب از محمد خوشش آمده باشد. چون سن محمد در آن موقع خیلی زیاد بوده. محمد بوده که از زینب خوشش آمده. بر مبنای گفته های تاریخی یکبار محمد وارد کلبه زید می شود و زینب را نیمه عریان می بیند. در آن وقت می گوید فتبارک الله. زید که می فهمد محمد از زنش خوشش آمده او را طلاق می دهد. نکته دیگر آنکه آن سه نفر ظاهرا با حیزی به زینب نگاه می کرده اند و چیزهایی هم می گفته اند.

ناشناس گفت...

قرن پنجم؟؟؟؟؟؟

arsh irani گفت...

از تذکر ناشنای گرامی سپاسگزارم! منظور سال پنجم بود که به اشتباه قرن پنجم نوشته شده بود.

ناشناس گفت...

"محمد حتی منتظر تمام شدن عده(سه ماه پس از طلاق دادن) ننشست"


مرجع؟

arsh irani گفت...

تفسیر ابن کثیر

محمد به پسرخوانده‌اش زید گفت:
من به تو از قول الله خبر می‌دهم که او عقد من و زن تو زینب در آسمانها بسته است و از زید خواست که این موضوع را پنهان نماید.
این در حالی بود که هنوز زینب زن زید بود.
سند حدیث:
(قال ابن ابی حاتم: حدثنا ابی، حدثنا علی بن هاشم مرزوق، حدثنا علی بن زید بن حارثه رضی الله عنها قال: سألنی علی بن الحسین رضب الله عنهما ما یقول الحسن )

ناشناس گفت...

تفسیر ابن كثیر مربوط به عزیزان اهل سنت است.
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA_%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86


پیشنهاد می كنم "المیزان" را مطالعه كنید. از اهل سنت هم به كار درستی علامه و تفسیرش معترف شده اند.

http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/almizan.html

irajgolan گفت...

رستاخیز گرامی درود بر شما . پایه و ستون اسلام اهریمنی قرآن سلمان پست میهن فروش هست و سلمان زن ستیز ، ارزش زن را به چیز میداند و این چیز میتواند ابزاری باشد یا تیکه زمینی یا بزغاله ای یا کنیزی و یا...... از این رو چیز میتواند دست بدست بگردد ، و هر کار ناپسندی به خوش پسندی اسلامی در آید .

پاینده و سرافراز باشید ، سپاسگزارم از کارهایتان که بسیار پر ارزش است

ناشناس گفت...

در جواب Irajgolan
برادر، سلمان در مدینه به پیامبر پیوست. یعنی حداقل ۱۳ سال پس ازشروع نازل شدن آیات. این حرف شما كه می گویید "پایه و ستون اسلام سلمان" است نیاز به دلیل دارد.

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86_%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C

در ضمن با آمدن اسلام حقوق زنان در جامعه اعراب چند برابر شد. اگر دوست داشتید قضاوت متفاوتی از اسلام ببینید شما را به دیدن دو مستند زیر كه بوسیله كانال PBS در آمریكا ساخته شده اند دعوت می كنم:

1. Islam: Empire of Faith
http://video.google.com/videoplay?docid=4222791480425043142#

2. Muhmmad: Legacy of a Prophet
http://video.google.com/videoplay?docid=6894632718589390618#

سلمان فارسی

روزبه گفت...

"در ضمن با آمدن اسلام حقوق زنان در جامعه اعراب چند برابر شد."

یکی از ادعاهای جالب اغلب مسلمانان "تفاوت عمیق" وضعیت اجتماعی مردم شبه جزیره پیش و پس از ظهور اسلام است. این موضوع از زوایای مختلفی قابل بررسی است ولی در مورد اخیر یعنی وضعیت زنان، بنده نمی‌دانم "چند برابر شدن حقوق زنان" دقیقا به چه موردی اشاره دارد اما قدر مسلم تحقیقات تاریخی با تبلیغات مسلمانان متفاوت است. بنده فهرست‌وار وضعیت زنان پیش از اسلام را از کتاب "تاریخ عرب قبل از اسلام" نوشته عبد العزیز سالم و ترجمه باقر صدری نیا صفحات 349 تا 358 ارائه می‌دهم.
_ انواع ازدواج‌ها در پیش از اسلام
1 . ازدواج بر اساس پرداخت مهر که قریش و بسیاری قبایل دیگر پیش از اسلام آن را ترجیح می‌دادند دقیقا منطبق بر همان قوانینی بوده که پس از اسلام هم ادامه یافته.
2. ازدواج متعه: زن به مدت معین و به مهریه معلوم به همسری مرد در می‌آید که این مورد همان است که امروزه صیغه می‌نامیم.
3. ازدواج با اسیران: در این نوع ازدواج مرد جنگجو با یکی از زنانی که به اسارت در آمده بودند رابطه زناشویی برقرار می‌کرد. در چنین ازدواجی مرد موظف به پرداخت مهریه نبود. که این مورد هم از موارد مورد تایید اسلام بوده است.
4. ازدواج با کنیزان از حقوق پذیرفته شده برای مرد عرب پیش از اسلام بود که این حق در اسلام هم پذیرفته شده است.
سایر انواع ازدواج هم (مثل استبضاع، مخادنه، بدل، شغار، و رهط) به تایید عزیز سالم برای جامعه عرب پیش از اسلام قابل پذیرش نبوده است.
((یعنی عملا اسلام تغییر عمده‌ای در ساختار قوانین ازدواج ایجاد نکرده است.))

روزبه گفت...

_ در مورد برتری جنسیتی در جامعه عرب پیش از اسلام:
اعراب پسران را بر دختران ترجیح می‌دادند و این در جامعه قبیله‌ای امر طبیعی به شمار می‌آمد و این امر به علت اتکای اعراب به فرزندان ذکور در حمله و جنگ و شکار است. هنوز نیز در جامعه معاصر عرب، بخصوص در بادیه و روستا، تمایل به تولد پسران بمراتب افزونتر است. با اینهمه، بسیاری از عربهای پیش از اسلام دختران خود را مورد محبت و نوازش قرار می‌دادند و این شاید از مهربانی دختران نسبت به پدران خود سرچشمه می‌گرفت.
((پسر دوستی اعراب پس از اسلام هم فرقی نکرده است یعنی دین الله اگر توصیه‌ای هم کرده چندان موفقیتی نداشته))
زنده به گور کردن دختران:
به تفصیل در منبع مذکور شرح داده شده است و باید عرض کنم که این مورد به قبایلی خاص محدود می‌شده است. در واقع تنها در" شش" قبیله مواردی از این رسم دیده شده است که قریش هم یکی از آنها بوده.
((اگر هم گمان می‌کنید رسم فرزندکشی پس از اسلام منسوخ شد باید عرض کنم که به ظاهر بله ولی در عملا فقط قاتلین فرزندان عوض شدند.))
http://graylove20.blogspot.com/2011/06/blog-post.html

روزبه گفت...

_ در مورد موقعیت زنان در اجتماع:
جایگاه زن در جامعه عرب پیش از اسلام تا جایی بود که پادشاهان از انتساب به مادران خود بیمی به دل راه نمی‌دادند. برای والایی مقام زن نمی‌توان دلیلی واضحتر از افتخار فرزندانش در منسوب شدن به وی و نازیدن به آزادگی او پیدا کرد. قتال کلبی به مادر آزاده خود عمره دختر حرقه افتخار کرده می‌گوید:
"مرا آزاد زنی از قبیله ربیعه زاییده است، و از آن زنانی که در شدت گرمای تابستان برای گردآوری هیزم حضور نمی‌یابند."
زن به عنوان همسر نیز جایگاه شایسته‌ای در جامعه جاهلی داشت و در جنگ و صلح شریک مرد به حساب می‌آمد. همچنانکه زن مورد احترام شوهر خود بود مرد نیز در زندگی زن همه چیز او محسوب می‌شد. از این رو به مواظبت از مرد خود می‌پرداخت و از کشته شدن وی هراسان بود و چون مرد کشته می‌شد و یا می‌مرد بر وی نوحه می‌خواند، و بیشتر از فقدان نزدیکترین کسانش برای همسر خود محزون و اندوهگین می‌گردید.
((همانگونه که می‌بینید بر اساس منابع تاریخی، پیش از صدور احکام الله در مورد کتک زدن زنان، وضعیت زنان و مردان جاهلیت!!! این‌گونه بوده است.))
به نظر شما باید به این مردمان لقب جاهلی داد یا به مسلمانان؟

kazemita گفت...

این گفته شما که عده در این ازدواج رعایت نشده در تضاد با این حدیث صحیح مسلم است (که از مالک ابن انس روایت شده است):

لما انقضت عدة زينب قال رسول الله صلى الله عليه وسلم لزيد فاذكرها علي...

صحيح مسلم » كتاب النكاح

http://www.islamweb.net/newlibrary/display_book.php?idfrom=4234&idto=4244&bk_no=53&ID=628

ناشناس گفت...

لعنت ابدی بر محمد باد

Translate

بايگانی وبلاگ