الله پیش از آنکه تصمیم بگیرد گیتی (زمین و آسمانها و ستارگان) را خلق نماید، دارای عرش (تخت پادشاهی) بود؛ پرسش اساسی که در اینجا مطرح میگردد این است که:
آیا عرش الله مخلوق است یا ازلی؟
اگر مخلوق است پس کی خلق شده؟
آیا الله زمانی بدون عرش بوده ؟
آب چطور؟
هنگامیکه الله تصمیم به پیدایش عالم ماده (زمین و هفت طبقه ی آسمان و ستارگان) را گرفت، عرشش روی آب قرار داشت:
وَهُوَ الَّذِي خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ(هود/7)و اوست كسى كه آسمانها و زمين را در شش هنگام آفريد و عرش او بر آب بود تا شما را بيازمايد كه كداميك نيكوكارتريد و اگر بگويى شما پس از مرگ برانگيخته خواهيد شد قطعا كسانى كه كافر شدهاند خواهند گفت اين جز جادوئی آشكار نيست.
فرشتگان الله عرش او را حمل کرده و از روی آب به آسمان طبقه ی هفتم بردند و در آنجا او را تسبیح می کنند:
الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ (غافر/7) فرشتگاني كه حاملان عرشند و آنها كه گرداگرد آن (طواف ميكنند) تسبيح و حمد خدا ميگويند و به او ايمان دارند و براي مؤ منان استغفار مينمايند که آنها را از عذاب سخت نجات بده.
در روز قیامت، هشت تن از همین فرشتگان، عرش او را حمل می کنند و آنرا از آسمان هفتم به پائین برای رسیدگی به امور بندگان می آورند:
وَالْمَلَكُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ (حاقه/17) ملکه ها در جوانب و كنارههای آسمان قرار میگيرند و آن روز عرش پروردگارت را هشت فرشته بر فراز همه آنها حمل میکنند.
شرح کامل تناقضات قرآن در خلقت آب و عرش.
در اینجا به چگونگی پیدایش جهان از دید همین خدا می پردازم.
الله در ابتدا و پیش از هر گونه آفرینشی، زمین و سپس آنچه را که در آن است را خلق میکند:
هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (بقره/29) اوست آن كسى كه آنچه در زمين است همه را براى شما آفريد سپس به آسمان پرداخت و آنان را به صورت هفت آسمان بر هم قرار داد و او به هر چيزى داناست.
او زمین را در دو روز خلقت نمود:
قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ذَلِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ (فصلت/9) بگو: آيا شما به آن كسي كه زمين را در دو روز آفريد كافر هستيد؟ و براي او همانندهائي قائل ميشويد؟ او پروردگار جهانيان است.
و در دو روز دیگر آنچه را که در زمین است خلق می نماید.
پس خلقت زمین و آنچه را که در آن است، در چهار روز به پایان میرسد:
وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِن فَوْقِهَا وَبَارَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاء لِّلسَّائِلِينَ (فصلت/10) و در آن لنگرهائی (کوهها) قرار داد و بركاتي در آن آفريد، و مواد غذائي مختلف آن را مقدر فرمود، اينها همه در چهار روز بود، درست به اندازه نياز تقاضا كنندگان!
یادآوری یک نکته را ضروری میدانم و آن اینکه با توجه به سیاق آیه، خلقت خود زمین در 2 روز نمیتواند بخشی از 4 روزی باشد که الله برای قرار دادن کوه و مواد غذائی وقت صرف کرده، باشد؛ بنابراین با توجه به دو آیه اخیر (فصلت 9 و 10)، خلقت زمین به همراه آماده کردن آن برای زندگی، به تنهائی 6 روز از وقت الله را گرفته است.
به نظر میرسد این از فراموشکاری محمد و بد بیان کردن اوست، از دید من و با توجه به شناختی که از این کتاب دارم، منظور او این است که الله تا اینجا 4 روز وقت صرف کرد.
پس از این است که به سراغ آسمانها می رود، در فضای آسمان، گرد و غبار ناشی از پیدایش زمین بود(بسیاری از مفسیرین قدیمی مانند ابن کثیر و بغوی معتقدند که این دود همان بخار آب ناشی از پیدایش زمین بود)، او بر روی زمین قرار گرفت و شروع به خلقت آسمان نمود:
ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ (فصلت/11) سپس به آسمان پرداخت در حالي كه به صورت دود بود، به آن و به زمين دستور داد به بیائید (سر جایتان) و شكل گيريد، خواه از روي اطاعت و خواه اكراه! آنها گفتند: ما از روي طاعت ميآئيم.
فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ (فصلت/12) در اين هنگام آنها را به صورت هفت آسمان در دو روز آفريد، و آنچه را ميخواست در هر آسماني مقدر فرمود، و آسمان پائين را با چراغهائی زينت بخشيديم و (با شهابها) از استراق سمع شياطين حفظ كرديم، اين است تقدير الله دانا.
فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ (فصلت/12) در اين هنگام آنها را به صورت هفت آسمان در دو روز آفريد، و آنچه را ميخواست در هر آسماني مقدر فرمود، و آسمان پائين را با چراغهائی زينت بخشيديم و (با شهابها) از استراق سمع شياطين حفظ كرديم، اين است تقدير الله دانا.
پس از اتمام کار ساخت(خلقت) آسمان، آسمان و زمین به هم چسبیده بودند:
أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ (انبیاء/30) آيا كسانى كه كفر ورزيدند ندانستند كه آسمانها و زمين هر دو به هم چسبیده بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختيم و هر چيز زندهاى را از آب پديد آورديم آيا ايمان نمىآورند.
نقل از تفسیر ابن کثیر در رابطه با تفسیر "السماوات و الارض کانتا رتفقا ففتقناهما":
نقل از تفسیر ابن کثیر در رابطه با تفسیر "السماوات و الارض کانتا رتفقا ففتقناهما":
قال ابوسعید بن جبیر: کانت السماء و الارض ملتزقین، فلما رفع السماء و ابرز منها الارض، کان ذالک فتقهما الذی ذکر الله فی کتابه.
و قال الحسن و قتاده: کانتا جمیعا ففصل بینهما بهذا الهواء.
هرگاه قرآن از الم یروا و یا الم تر استفاده کرده، منظورش آیا ندانستید است، یعنی من الله به شما خبر میدهم (برای بیان واقعیت مسلم)؛ این باور برگرفته از دانش یونانیان باستان است که اعتقاد داشتند خدا در ابتدا آسمان را بر روی زمین آفرید و آنرا بالا برد.
و قال الحسن و قتاده: کانتا جمیعا ففصل بینهما بهذا الهواء.
هرگاه قرآن از الم یروا و یا الم تر استفاده کرده، منظورش آیا ندانستید است، یعنی من الله به شما خبر میدهم (برای بیان واقعیت مسلم)؛ این باور برگرفته از دانش یونانیان باستان است که اعتقاد داشتند خدا در ابتدا آسمان را بر روی زمین آفرید و آنرا بالا برد.
الله آسمان را از روی زمین بلند کرد و آنرا بالا برد:
رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا (نازعات/28) سقف کلفتش را بالابرده و آن را منظم ساخت.
پس از اینکه خلقت آسمان و زمین به اتمام رسید و عرشش را که بر روی آب قرار داشت بالا برد، او بر روی عرش قرار گرفت:
للَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ مَا لَكُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ (سجده/4) الله كسى است كه آسمانها و زمين و آنچه را كه بین آن دو است در شش روز آفرید، آنگاه بر عرش قرارگرفت براى شما به جز او ولی و شفاعت کننده ای نيست آيا اندرز نمىگيريد؟
إِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ تَبَارَكَ اللّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ (اعراف/54) همانا پروردگار الله است کسی که آسمانها و زمين را در شش روز آفريد سپس بر عرش قرار گرفت، روز را به شب كه شتابان آن را مى طلبد مىپوشاند و خورشيد و ماه و ستارگان را كه به فرمان او رام شدهاندپ، همانا خلقت و امر از آن اوست؛ خجسته باد (بر) الله که پروردگار جهانيان است.
إِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ تَبَارَكَ اللّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ (اعراف/54) همانا پروردگار الله است کسی که آسمانها و زمين را در شش روز آفريد سپس بر عرش قرار گرفت، روز را به شب كه شتابان آن را مى طلبد مىپوشاند و خورشيد و ماه و ستارگان را كه به فرمان او رام شدهاندپ، همانا خلقت و امر از آن اوست؛ خجسته باد (بر) الله که پروردگار جهانيان است.
إِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الأَمْرَ مَا مِن شَفِيعٍ إِلاَّ مِن بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ(یونس/3) پروردگار شما الله است کسی كه آسمانها و زمين را در شش هنگام آفريد سپس بر عرش قرار گرفت، كار [آفرينش] را تدبير مىكند شفاعتگرى جز پس از اذن او نيست اين است، الله پروردگار شماست پس او را بپرستيد آيا پند نمىگيريد؟
و در چندین ایهی دیگر به این مفهوم اشاره دارد.....
اما آسمان ممکن بود بر روی زمین سقوط نماید، این بود که الله آن را نگه میدارد تا مبادا بیفتد:
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ وَالْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَيُمْسِكُ السَّمَاء أَن تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ (حج/22) آيا نديدهاى كه الله آنچه را در زمين است به نفع شما رام گردانيد و كشتيها در دريا به فرمان او روانند و آسمان را نگاه مىدارد تا [مبادا] بر زمين فرو افتد مگر به اذن خودش در الله نسبت به مردم سخت رئوف و مهربان است.
إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا وَلَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا (فاطر/41)همانا الله آسمانها و زمين را نگاه مىدارد تا نيفتند و اگر بيفتند بعد از او هيچ كس آنها را نگاه نمىدارد اوست بردبار آمرزنده.
إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا وَلَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا (فاطر/41)همانا الله آسمانها و زمين را نگاه مىدارد تا نيفتند و اگر بيفتند بعد از او هيچ كس آنها را نگاه نمىدارد اوست بردبار آمرزنده.
او پیش از پرداختن به آسمان، که شامل آفرینش زینتهای آن(ستارگان)، جدا و منظم ساختن طبقات آن است؛ تمام آنچه را که در زمین است، آفرید:
هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (بقره/29) اوست آن كسى كه تمام آنچه در زمين است همه را براى شما آفريد سپس به آسمان پرداخت و آنان را به صورت هفت آسمان قرار داد و او به هر چيزى داناست.
خلقت آسمان و ستارگان و تمام امور مربوط به آن، جمعا دو روز به طول انجامید، او آسمان را با اسلحه ی شهاب سنگ از شر استراق سمع شیاطین که برای شنود امور غیبی بر پشت هم سوار می شدند، حفظ نمود و پائین ترین آسمان را با ستارگان زینت داد:
فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ (فصلت/12) در اين هنگام آنها را به صورت هفت آسمان در دو روز آفريد، و آنچه را ميخواست در هر آسماني مقدر فرمود، و آسمان پائين را با چراغهاي زينت بخشيديم و (با شهابها) از استراق سمع شياطين حفظ كرديم، اين است تقدير الله دانا.
إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ (صافات/6) ما آسمان پائين (دنیا) را با ستارگان تزيين كرديم.
وَحِفْظًا مِّن كُلِّ شَيْطَانٍ مَّارِدٍ (صافات/7) و آنرا (آسمان) از هر شيطان سركشى نگاه داشتيم.
لَا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَيُقْذَفُونَ مِن كُلِّ جَانِبٍ (صافات/8) آنها نميتوانند به (سخنان) فرشتگان عالم بالا گوش فرا دهند (و هرگاه چنين بخواهند) از هر سو هدف تيرها قرار ميگيرند.
دُحُورًا وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ (صافات/8) آنها به شدت به عقب رانده ميشوند، و براي آنان عذاب دائم است.
إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ (صافات/9) مگر آنها كه در لحظهاي كوتاه براي استراق سمع به آسمان نزديك شوند كه شهاب ثاقب آنها را تعقيب ميكند! شرح کامل ایات مربوط به پرتاب شهاب سنگ به سوی جنها
همان گونه که ملاحظه میگرد، الله مدت زمان بیشتری برای پیدایش زمین صرف میکند و آنرا در چهار روز آماده مینماید.
آسمان را با زینتهای آن (ستارگان) و پدافند آن(شهاب سنگها ) را در دو روز خلق مینماید.از نظر بیان کنندهی قرآن، خلقت زمین و آنچه را که در آن است از خلقت آسمان مشکلتر بود.
اما شاید عدهای به آیات سورهی نازعات اشاره نمایند که در آنجا الله میگوید که بنای آسمان و بالا بردنش از خلقت شما مشکلتر است، این آیات نشانه دهندهی وجود تناقض در قران است، همانگونه که در بالا بیان کردم (29 سورهی بقره و آیات 9 تا 11 سورهی فصلت،) قران میگوید که ما نخست زمین و هرآنچه که در ان است را آفریدیم و سپس به آسمان خلقت آسمان پرداختیم، ولی در آیات پائین قرآن میگوید که ما پس از خلقت آسمان (بر زمین) ، بالا بردن آن و درآوردن تاریکی و روشنائیاش (روز و شب) اقدام به آماده سازی زمین و در آوردن کوه و آب و کشتزارها نمودیم:
أَأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاء بَنَاهَا(نازعات/27) آيا آفرينش شما مشكل تر است يا آفرينش آسماني كه بنایش نموده؟!
رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا (نازعات/28) سقف کلفتش را بالا برده و آن را منظم ساخت.
وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا(نازعات/29) و شبش را تيره و روزش را آشكار گردانيد.
و الارض بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا(نازعات/30) و زمين را بعد از آن گسترش داد.
أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءهَا وَمَرْعَاهَا (نازعات/31) آبش و چراگاهش را از آن بيرون آورد.
وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا (نازعات/32) و كوهها را لنگر آن گردانيد.
ضمنا این آیات اشاره به زنده شدن انسان پس از مرگ مینماید؛ قرآن میپرسد:
آیا کسی که آسمان به این کلفتی را بالا برد؛ نمیتواند شما را که کاری آسانتر از بالا بردن آسمان است را دوباره خلق نماید؟
منظور از شما، انسانها هستند و نه زمین.
البته از دید شیعه آسمان و زمین به خاطر علی و فرزندانش خلق شدند:
فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ (فصلت/12) در اين هنگام آنها را به صورت هفت آسمان در دو روز آفريد، و آنچه را ميخواست در هر آسماني مقدر فرمود، و آسمان پائين را با چراغهاي زينت بخشيديم و (با شهابها) از استراق سمع شياطين حفظ كرديم، اين است تقدير الله دانا.
إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ (صافات/6) ما آسمان پائين (دنیا) را با ستارگان تزيين كرديم.
وَحِفْظًا مِّن كُلِّ شَيْطَانٍ مَّارِدٍ (صافات/7) و آنرا (آسمان) از هر شيطان سركشى نگاه داشتيم.
لَا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَيُقْذَفُونَ مِن كُلِّ جَانِبٍ (صافات/8) آنها نميتوانند به (سخنان) فرشتگان عالم بالا گوش فرا دهند (و هرگاه چنين بخواهند) از هر سو هدف تيرها قرار ميگيرند.
دُحُورًا وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ (صافات/8) آنها به شدت به عقب رانده ميشوند، و براي آنان عذاب دائم است.
إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ (صافات/9) مگر آنها كه در لحظهاي كوتاه براي استراق سمع به آسمان نزديك شوند كه شهاب ثاقب آنها را تعقيب ميكند! شرح کامل ایات مربوط به پرتاب شهاب سنگ به سوی جنها
همان گونه که ملاحظه میگرد، الله مدت زمان بیشتری برای پیدایش زمین صرف میکند و آنرا در چهار روز آماده مینماید.
آسمان را با زینتهای آن (ستارگان) و پدافند آن(شهاب سنگها ) را در دو روز خلق مینماید.از نظر بیان کنندهی قرآن، خلقت زمین و آنچه را که در آن است از خلقت آسمان مشکلتر بود.
اما شاید عدهای به آیات سورهی نازعات اشاره نمایند که در آنجا الله میگوید که بنای آسمان و بالا بردنش از خلقت شما مشکلتر است، این آیات نشانه دهندهی وجود تناقض در قران است، همانگونه که در بالا بیان کردم (29 سورهی بقره و آیات 9 تا 11 سورهی فصلت،) قران میگوید که ما نخست زمین و هرآنچه که در ان است را آفریدیم و سپس به آسمان خلقت آسمان پرداختیم، ولی در آیات پائین قرآن میگوید که ما پس از خلقت آسمان (بر زمین) ، بالا بردن آن و درآوردن تاریکی و روشنائیاش (روز و شب) اقدام به آماده سازی زمین و در آوردن کوه و آب و کشتزارها نمودیم:
أَأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاء بَنَاهَا(نازعات/27) آيا آفرينش شما مشكل تر است يا آفرينش آسماني كه بنایش نموده؟!
رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا (نازعات/28) سقف کلفتش را بالا برده و آن را منظم ساخت.
وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا(نازعات/29) و شبش را تيره و روزش را آشكار گردانيد.
و الارض بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا(نازعات/30) و زمين را بعد از آن گسترش داد.
أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءهَا وَمَرْعَاهَا (نازعات/31) آبش و چراگاهش را از آن بيرون آورد.
وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا (نازعات/32) و كوهها را لنگر آن گردانيد.
ضمنا این آیات اشاره به زنده شدن انسان پس از مرگ مینماید؛ قرآن میپرسد:
آیا کسی که آسمان به این کلفتی را بالا برد؛ نمیتواند شما را که کاری آسانتر از بالا بردن آسمان است را دوباره خلق نماید؟
منظور از شما، انسانها هستند و نه زمین.
البته از دید شیعه آسمان و زمین به خاطر علی و فرزندانش خلق شدند:
ان الله خلق السماوات و الارضين لاجل علی و جعله صراطه المستقيم و عينه و بابه الذی يؤتى منه، و حبله المتصل بينه و بين عباده من رسل و انبياء و حجج واولياء (الوافی فيض کاشانی/جلد 2 / جزء 8 صفحه 224).
برخی برای علمی جلوه دادن قرآن و اینکه این کتاب اشاره به کروی بودن زمین دارد به ایات مربوط به دو مغرب و دو مشرق اشاره دارند، شرح کامل این موضوع در اینحا.
برخی دیگر نیز برای اینکه قرآن را علمی جلوه دهند اشاره دارند که قران گفته در روز قیامت خورشید و ستارگان کدر میشوند و ماه و خورشید به هم میچسبند؛ ایشان اشاره به چند ملیارد سال آینده دارند که خورشید به صورت کوتوله سفید گرمایش زیاد میگردد، نخست سیاره تیر و سپس ناهید و زمین را میبلعد، در آن هنگام گرمای خورشید به حدی میرسد که هیچ حیاتی بر زمین نیست:
فَإِذَا بَرِقَ الْبَصَرُ (قیامه/7) بگو در آن هنگام كه چشمها از شدت وحشت به گردش در آيد
وَخَسَفَ الْقَمَرُ (قیامه/8) و ماه بی نور گردد.
وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ (قیامه/9) و خورشيد و ماه یک جا جمع شوند.
برخی برای علمی جلوه دادن قرآن و اینکه این کتاب اشاره به کروی بودن زمین دارد به ایات مربوط به دو مغرب و دو مشرق اشاره دارند، شرح کامل این موضوع در اینحا.
برخی دیگر نیز برای اینکه قرآن را علمی جلوه دهند اشاره دارند که قران گفته در روز قیامت خورشید و ستارگان کدر میشوند و ماه و خورشید به هم میچسبند؛ ایشان اشاره به چند ملیارد سال آینده دارند که خورشید به صورت کوتوله سفید گرمایش زیاد میگردد، نخست سیاره تیر و سپس ناهید و زمین را میبلعد، در آن هنگام گرمای خورشید به حدی میرسد که هیچ حیاتی بر زمین نیست:
فَإِذَا بَرِقَ الْبَصَرُ (قیامه/7) بگو در آن هنگام كه چشمها از شدت وحشت به گردش در آيد
وَخَسَفَ الْقَمَرُ (قیامه/8) و ماه بی نور گردد.
وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ (قیامه/9) و خورشيد و ماه یک جا جمع شوند.
اگر یکی دو آیه پائینتر بروند پاسخ خود را خواهند گرفت:
يَقُولُ الْإِنسَانُ يَوْمَئِذٍ أَيْنَ الْمَفَرُّ (قیامه/10) آن روز انسان مىگويد راه فرار كجاست.
یعنی زمانی که خورشید و ماه به هم میچسبند انسان گواه این موضوع است؛ شاهدی که با دیدن این صحنهها برق از چشمانش میپرد.
البته قران به طور واضح گفته است که زمین ثابت میباشد:
وَهُوَ الَّذِي مَدَّ الأَرْضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْهَارًا وَمِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (رعد/3) و او كسي است كه زمين را گسترد و در آن كوهها و نهرهائي قرار داد و از تمام ميوهها در آن دو جفت آفريد شب را بر روز ميپوشاند، در اينها آياتي است براي آنها كه تفكر ميكنند.
مد در قرآن برای بیان چیزی که بطور کاملا مستقیمی کشیده و امتداد دارد بیان میگردد، در سورهی فرقان، قرآن هنگامی که از کشید شدن سایه و امتداد آن سخن می گوید، از کلمهی مد استفاده میکند:
أَلَمْ تَرَ إِلَى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاء لَجَعَلَهُ سَاكِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا (فرقان/ 45) آيا نديدهاى كه پروردگارت چگونه سايه را گسترده است و اگر مىخواست آن را ساكن قرار مىداد آنگاه خورشيد را بر آن دليل گردانيديم , پس نور خورشید برای آن دلیلی قرار دادیم .
و همچنین در این آیه:
هوَالأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ شَيْءٍ مَّوْزُونٍ (حجر/19) و زمين را گسترانيديم و در آن لنگرها (كوهها)ى استوار افكنديم و از هر چيز سنجيدهاى در آن رويانيديم .
پس از نظر قرآن، همانگونه که سایه راست است و اگر در فضائی بدون مانع قرار بگیرد، این راستی ادامه دارد، زمین نیز اینگونه است.
زمین ثابت است!:
أَمَّن جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِيَ وَجَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حَاجِزًا أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ (نمل/61) يا كسي كه زمين را مستقر کرد (ثابت گذاشت)، و در ميان آن نهرهائي روان ساخت، و براي زمين كوههاي ثابت و پا بر جا ايجاد كرد، و ميان دو دريا مانعي قرار داد آيا معبودي با الله است ؟، نه بلكه اكثر آنها نميدانند.
اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَرَارًا وَالسَّمَاء بِنَاء وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَتَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ (غافر/64) الله كسي است كه زمين را براي شما مستقر کرد (ثابت گذاشت) و آسمان را همچون سقفي (بالاي سرتان) و شما را صورتگري كرد و صورتتان را نيكو آفريد، و از طيبات به شما روزي داد، اين است الله پروردگار شما، جاويد و پر بركت است پروردگارتان كه پروردگار عالميان است.
اما اگر گفته شود که معنای" قرار" ثابت بودن نیست، پس پاسخشان به این گفتهی قرآن چیست که برای بیان ثابت بودن جهنم و آخرت از واژهی "قرار" استفاده شده که به معنای خانهی(جایگاه) ثابت است:
جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا وَبِئْسَ الْقَرَارُ (ابراهیم/29 ) (دار القرار همان) جهنم است كه آنها در آتش آن وارد میشوند و بد مکان استقراری است.
برای بیان ثابت بودن ابدی آخرت از لفظ دارالقرار استفاده شده است:
يَا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَةَ هِيَ دَارُ الْقَرَارِ (غافر/39 ) اي قوم من! اين زندگي دنيا متاع زودگذري است، و آخرت سراي استقرار است.
در ابراهیم/26 ، کلمهی خبیثه را مانند درخت خبیثه (فاسد) مینامد که آنرا از زمین بیرون آوردهاند و در جای ثابتی است، در این آیه از لفظ قرار ندارد(ما لها من قرار) استفاده شده (وَمَثلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ و (همچنين) كلمه خبيثه را به درخت ناپاكي تشبيه كرده كه از زمين بركنده شده، و ثباتي ندارد.
"ما لها من قرار" یعنی جای ثابت و مکان استقراری ندارد و از حالت سکون در زمین خارج شده.
از دید زبانشناسان عرب هم قرار به معنی ثبات و استقرار است همانگونه که در عربی گفته میشود:
جعلَ مِنَ الكَهفِ قَراراً، ای مُستَقَراً
رَجلٌ لاَ قَرارَ لهُ ، ای، مَن لا يَستقِرُّ على رأي
و البته به معنی تصمیم قطعی در حکم هم میآید.
همچنین قرآن به طور کاملا واضحی میگوید که زمین مانند فرش بزرگ پهنی است:
مد در قرآن برای بیان چیزی که بطور کاملا مستقیمی کشیده و امتداد دارد بیان میگردد، در سورهی فرقان، قرآن هنگامی که از کشید شدن سایه و امتداد آن سخن می گوید، از کلمهی مد استفاده میکند:
أَلَمْ تَرَ إِلَى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاء لَجَعَلَهُ سَاكِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا (فرقان/ 45) آيا نديدهاى كه پروردگارت چگونه سايه را گسترده است و اگر مىخواست آن را ساكن قرار مىداد آنگاه خورشيد را بر آن دليل گردانيديم , پس نور خورشید برای آن دلیلی قرار دادیم .
و همچنین در این آیه:
هوَالأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ شَيْءٍ مَّوْزُونٍ (حجر/19) و زمين را گسترانيديم و در آن لنگرها (كوهها)ى استوار افكنديم و از هر چيز سنجيدهاى در آن رويانيديم .
پس از نظر قرآن، همانگونه که سایه راست است و اگر در فضائی بدون مانع قرار بگیرد، این راستی ادامه دارد، زمین نیز اینگونه است.
زمین ثابت است!:
أَمَّن جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِيَ وَجَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حَاجِزًا أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ (نمل/61) يا كسي كه زمين را مستقر کرد (ثابت گذاشت)، و در ميان آن نهرهائي روان ساخت، و براي زمين كوههاي ثابت و پا بر جا ايجاد كرد، و ميان دو دريا مانعي قرار داد آيا معبودي با الله است ؟، نه بلكه اكثر آنها نميدانند.
اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَرَارًا وَالسَّمَاء بِنَاء وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَتَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ (غافر/64) الله كسي است كه زمين را براي شما مستقر کرد (ثابت گذاشت) و آسمان را همچون سقفي (بالاي سرتان) و شما را صورتگري كرد و صورتتان را نيكو آفريد، و از طيبات به شما روزي داد، اين است الله پروردگار شما، جاويد و پر بركت است پروردگارتان كه پروردگار عالميان است.
اما اگر گفته شود که معنای" قرار" ثابت بودن نیست، پس پاسخشان به این گفتهی قرآن چیست که برای بیان ثابت بودن جهنم و آخرت از واژهی "قرار" استفاده شده که به معنای خانهی(جایگاه) ثابت است:
جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا وَبِئْسَ الْقَرَارُ (ابراهیم/29 ) (دار القرار همان) جهنم است كه آنها در آتش آن وارد میشوند و بد مکان استقراری است.
برای بیان ثابت بودن ابدی آخرت از لفظ دارالقرار استفاده شده است:
يَا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَةَ هِيَ دَارُ الْقَرَارِ (غافر/39 ) اي قوم من! اين زندگي دنيا متاع زودگذري است، و آخرت سراي استقرار است.
در ابراهیم/26 ، کلمهی خبیثه را مانند درخت خبیثه (فاسد) مینامد که آنرا از زمین بیرون آوردهاند و در جای ثابتی است، در این آیه از لفظ قرار ندارد(ما لها من قرار) استفاده شده (وَمَثلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ و (همچنين) كلمه خبيثه را به درخت ناپاكي تشبيه كرده كه از زمين بركنده شده، و ثباتي ندارد.
"ما لها من قرار" یعنی جای ثابت و مکان استقراری ندارد و از حالت سکون در زمین خارج شده.
از دید زبانشناسان عرب هم قرار به معنی ثبات و استقرار است همانگونه که در عربی گفته میشود:
جعلَ مِنَ الكَهفِ قَراراً، ای مُستَقَراً
رَجلٌ لاَ قَرارَ لهُ ، ای، مَن لا يَستقِرُّ على رأي
و البته به معنی تصمیم قطعی در حکم هم میآید.
همچنین قرآن به طور کاملا واضحی میگوید که زمین مانند فرش بزرگ پهنی است:
وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِسَاطًا (نوح/19) و الله زمين را براى شما (مانند) فرش قرار داد.
و یا در این آیه:
وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا (شمس/6) سوگند به زمين و آن كس كه آن را گسترانید.
وَالْأَرْضَ فَرَشْنَاهَا فَنِعْمَ الْمَاهِدُونَ (ذاریات/48) و زمین را پهن کردیم و ما چه پهن کنندهی بستریم!
ماهد از ریشه مهد و در اینجا به معنی پهن کننده بستر است، نقل از قاموس محیط نوشته فیروز آبادی (متوفی 817 قمری) که معتبرترین کتاب در زمینه شناخت زبان عربی است، شدت تأثیر این کتاب بر زبان عربی تا جائی است که در این زبان قاموس به معنی لغتنامه و بر گرفته از نام همین کتاب است:
و وهَّد الفِراش: مهَّده
و در زبان عربی:
و قد مهدْتُ الفراش مهدا
نقل از خود قرآن در باره معنی مهد:
لَهُم مِّن جَهَنَّمَ مِهَادٌ وَمِن فَوْقِهِمْ غَوَاشٍ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ (اعراف/41) براى آنان بستری از جهنم است و از بالايشان پوششهاست و اين گونه بيدادگران را مجازات میکنیم.
أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَادًا (نبأ/6) ایا زمین را بستری قرار ندادیم؟
نقل از قاموس محیط درباره معنی همین آیه که مهاد در اینجا بر خلاف ترجمه رایج در ایران به هیچ عنوان به معنی گهواره نیست و به معنی بستر پهن میباشد:
ألم نَجْعَلِ الأرْضَ مِهاداً ؛ أي: بساطا مُمكَّناً لِلسُّلوک.
تمهید در زبان فارسی و به معنای بستر سازی هم برگفته از همین واژه است
یکی دیگر از مواردی که مسلمین دربارهی زمین به آن استناد میکنند، حرکت کوههاست؛ آنان با توجه به این که دانش بشری ثابت کرده کوهها دائما در حال حرکتند، چنین استدلال مینمایند که قرآن هم به این موضوع اشاره دارد:
وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ (نمل/88) و كوهها را مىبينى، گمان میکنی كه آنها بىحركتند ولی آنها مانند ابرها حرکت میکنند، ساخت الله است كه هر چيزى را در نهایت پایداری پديد آورده است، همانا او به آنچه انجام مىدهيد، آگاه است.
برای روشن شدن منظور قرآن از حرکت کوهها به آیات پیش از این آیه نگاه میکنیم:
وَيَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاء اللَّهُ وَكُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِينَ (نمل/87) و روزى كه در صور دميده شود، پس هر كس در آسمانها و هر كس در زمين است هراسناک میشود مگر آن كس كه الله بخواهد و همگی با خواهری به سوى او آورده میشوند.
و به همین موضوع یعنی حرکت کوهها در ابتدای قیامت در این آیه هم اشاره کرده است:
وَيَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَى الْأَرْضَ بَارِزَةً وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا (کهف/47) و روزى را كه كوهها را به حركت درمىآوريم و زمين را آشكار و هموار مىبينى و آنان را گرد مىآوريم و هيچ کس را رها نمىكنيم
پس منظور قرآن این است که اکنون شما گمان دارلید کوهها ثابت هستند ولی در روز قیامت همین کوهها مانند ابر حرکت میکنند، در ضمن اگر منظور قرآن این است که کوهها هم اکنون نیز در حال حرکت هستند با این آیه از قران در تضاد کامل است:
وَالْجِبَالَ أَوْتَادًا (نبأ/7) و کوهها را میخ (در زمین) قرار دادیم.
همان گونه که مشاهده میشود موضوع کروی و گرد بودن زمین نه تنها در قرآن نیامده بلکه به صورت آشکاری اشاره به پهن بودن زمین دارد.
وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا (شمس/6) سوگند به زمين و آن كس كه آن را گسترانید.
وَالْأَرْضَ فَرَشْنَاهَا فَنِعْمَ الْمَاهِدُونَ (ذاریات/48) و زمین را پهن کردیم و ما چه پهن کنندهی بستریم!
ماهد از ریشه مهد و در اینجا به معنی پهن کننده بستر است، نقل از قاموس محیط نوشته فیروز آبادی (متوفی 817 قمری) که معتبرترین کتاب در زمینه شناخت زبان عربی است، شدت تأثیر این کتاب بر زبان عربی تا جائی است که در این زبان قاموس به معنی لغتنامه و بر گرفته از نام همین کتاب است:
و وهَّد الفِراش: مهَّده
و در زبان عربی:
و قد مهدْتُ الفراش مهدا
نقل از خود قرآن در باره معنی مهد:
لَهُم مِّن جَهَنَّمَ مِهَادٌ وَمِن فَوْقِهِمْ غَوَاشٍ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ (اعراف/41) براى آنان بستری از جهنم است و از بالايشان پوششهاست و اين گونه بيدادگران را مجازات میکنیم.
أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَادًا (نبأ/6) ایا زمین را بستری قرار ندادیم؟
نقل از قاموس محیط درباره معنی همین آیه که مهاد در اینجا بر خلاف ترجمه رایج در ایران به هیچ عنوان به معنی گهواره نیست و به معنی بستر پهن میباشد:
ألم نَجْعَلِ الأرْضَ مِهاداً ؛ أي: بساطا مُمكَّناً لِلسُّلوک.
تمهید در زبان فارسی و به معنای بستر سازی هم برگفته از همین واژه است
یکی دیگر از مواردی که مسلمین دربارهی زمین به آن استناد میکنند، حرکت کوههاست؛ آنان با توجه به این که دانش بشری ثابت کرده کوهها دائما در حال حرکتند، چنین استدلال مینمایند که قرآن هم به این موضوع اشاره دارد:
وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ (نمل/88) و كوهها را مىبينى، گمان میکنی كه آنها بىحركتند ولی آنها مانند ابرها حرکت میکنند، ساخت الله است كه هر چيزى را در نهایت پایداری پديد آورده است، همانا او به آنچه انجام مىدهيد، آگاه است.
برای روشن شدن منظور قرآن از حرکت کوهها به آیات پیش از این آیه نگاه میکنیم:
وَيَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاء اللَّهُ وَكُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِينَ (نمل/87) و روزى كه در صور دميده شود، پس هر كس در آسمانها و هر كس در زمين است هراسناک میشود مگر آن كس كه الله بخواهد و همگی با خواهری به سوى او آورده میشوند.
و به همین موضوع یعنی حرکت کوهها در ابتدای قیامت در این آیه هم اشاره کرده است:
وَيَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَى الْأَرْضَ بَارِزَةً وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا (کهف/47) و روزى را كه كوهها را به حركت درمىآوريم و زمين را آشكار و هموار مىبينى و آنان را گرد مىآوريم و هيچ کس را رها نمىكنيم
پس منظور قرآن این است که اکنون شما گمان دارلید کوهها ثابت هستند ولی در روز قیامت همین کوهها مانند ابر حرکت میکنند، در ضمن اگر منظور قرآن این است که کوهها هم اکنون نیز در حال حرکت هستند با این آیه از قران در تضاد کامل است:
وَالْجِبَالَ أَوْتَادًا (نبأ/7) و کوهها را میخ (در زمین) قرار دادیم.
همان گونه که مشاهده میشود موضوع کروی و گرد بودن زمین نه تنها در قرآن نیامده بلکه به صورت آشکاری اشاره به پهن بودن زمین دارد.
۵۹ نظر:
درود بر شما
چه وبلاگ کامل و جامعی دارید,من امروز با نوشته های شما اشنا شدم,و واقعآ خوشحالم
من سالهاست در مورد قران و تقاضاتش مطالعه میکنم,بعد از دیدن صفحه شما متوجه شدم که باز هم خیلی کم میدانم
ُسلام.
مشكل ما آدمها اينه كه اگر يك چيزي را باد نيستيم فكر ميكنيم بايد بنشينيم تا علم با ما وحي شود.
دوست عزيز، اگر واقعا قرآن ميخوانيد و به آن تسلط داريد كه تناقض در آن پيدا ميكنيد (كه البته تحسين ميكنم اين تلاش شما رو و روزي كه تناقض منطقي در قرآن شيدا شود مطمئنا خواهم گفت كه اين قرآن ساخته دست بشر است و هيچ خدايي آن را نازل نكرده) پس اين آيه را هم خوانده ايد:
نحل آيه 44: وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِم
نحل 64: وَ ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ إِلاَّ لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فيهِ
شما كه به زبان عربي تسلط داريد بايد معناي اين جمله شرطيخ را نيز بدانيد و آن اينكه خداوند ميفرمايد ما قرآن را نازل نكرديم "مگر" اينكه تو (اي پيامبر) آن را براي مردم توضيح دهي. و قرآن به صراحت ميگويد مردم در قرآن اختلاف ميكنند مگر اينكه آنچه را نازل كردم "تو" براي مردم توضيح بدهي. لذا حتي احكام خواندن نماز كه خداوند چپ و راست توي قرآن ميگه نماز بخونيد نماز بخونيد هم به دست يامبر سپرده.
پس اگر ميخواهيد ببينيد يك دكتر شيمي توي كتابش چي نوشته بريد از خودش بپرسيد. قرآن هم پيامبر ميدونه توپيحاتش رو و اگر خود قرآن كافي بود خداوند اين آيه ها رو هم نازل نميكرد.
فقط ميخواستم بگم اگر به عقل ناقص من و شما چيزي خطور كرد و سوال بود خيلي هم خوبه. اما براي جوابش بريم از دو نفر كه به حرفهاي پيامبر آشنايي دارن هم بحث كنيم و ببينيم توضيح پيامبر در اين موارد چي هست. مگر اينكه نخواهيم علمي صحبت كنيم و سوالي رو مطرح كنيم و بگوييم اين سوال هست و غير از اين نيست و جواب هم ندارد. اما همين هم كه كسي پاي سخن بشينه و گوش فرا بده تا موضوعي براش روشن بشه خشوع ميخواد. نه اينكه آدم بگه ايني كه من ميگم درسته. اگر معتقديد حرفهاتون درسته و جواب ندارهخ كه بايد بگم كوتاه فكر كرده ايد و حداقل علمي صحبا نكرده ايد اما اگر حس كرديد سوال هاتون ميتونه جواب داشته باشه و به خودتون اجازه داديد بريد دنبالش من در خدمتتون هستم.
اينها رو گفتم چون نوشته بوديد "لطفا بدون غرض بخونيد". لذا اگر شما بدون غرض نوشتيد و سوالي براتون مطرح شده كه فكر كرديد تناقضي هست، اگر به دنبال جوابش هم بوديد نشون داديد كه بدون غرض نوشته ايد و الا اينكه توي بحث علمي مثلا شيمي بگيد اين كتاب اصلا پر از ايراده و بشينيد سر جاتون و به كسي هم گوش نديد مسلما كسي هم به شما گوش نميده چون حاضر نشديد از گفته خودتون دفاع كنيد و تنها يك سري دليل آورده ايد و نشستيد و به حرف بقيه گوش نميديد.
اگر حس كرديد هنوز اطلاعاتتون در اين سوالاتي كه فرموديد كافي نيست من خدتتون هستم. اما اول جواب اون 2 تا آيه رو بديد كه ما براي فهميدن قرآن بايد كجا بريم؟ براي فهم يك كتاب شيمي كجا بايد بريم؟ آيا خودمون استاد شيمي هستيم كه بيايم يك نظريه رو رد كنيم يا بايد بريم پيش استادشش؟ استاد اين كتاب به گفته حق تعالي پيامبر هست و نه هيچ كس ديگر.
احمد، دانشجوي دكتري مهندسي شيمي، كانادا
و در ضمن، بنا به نظريه دموكراسي كه كل دنيا الان اون رو پذيرفته، بايد قسمت نظرات باز باشه و هر كسي نظر خودشو بگه نه اينكه كنترل و دستچين كنيد.
احمد گرامی؛ درود بر شما!
حق با شماست و من هم میگم که نه استنباط من از آیات قرآت مهمه و نه استنباط مدعیان و مسلمانان دانش نوین خوانده که بیایند و قران را به گونه ای تفسیر نمایند که نه محمد ابن عبدالله اینو فهمیده و نه یاران و نزدیکان او.
یکی دیگر از روش شناخت قرآن، شناخت این کتاب از روی خود قرآنه.
در این زمینه تمام آیات مرتبط با موضوعی جمع آوری میشه تا نتیجه ای بدست بیاد، این نتیجه ممکنه محمد ابن عبدالله بیان نمود باشد و ممکن است نه.
در هر حال منتظر پاسخ منطقی و نقد جدی شما هستم.
در مورد این ایاتی که فرمودید، باید خدمتتان بیان کنم، همانگونه که قرآن بیان می نماید؛ من و شما باید به خود قرآن برای مراجعه نمائیم تا بر سر آنچه که اختلاف پیدا کردیم از این کتاب یاری بگیریم نه اینکه استنباطی از اون ارائه بدیم که نه ایات دیگر قرآن استنباط ما را تأیید میکنه و نه ادحادیث و سخنان محمد ابن عبدالله و دیگر سلف.
پیــروز باشــــید.
ضمنا دوستان!
نظرات ناشناس زیاده، لطفا از گزینه ی ناشناس استفاده ننمائید؛ این نظرات صرفا برای آگاهی اینجانب است و ممکنه منتشر نشه.
اما نظرات با هویت، به شرط عدم فحاشی ،قطعا منتشر خواهد شد.
احد گرامی! نمیدونی چقدر در این نظرات، به من ناسزا گفته میشه.
ولی گفتم نظراتی که ناشناس نباشند و ناسزا هم نگن(مانند شما)، قطعا منتشر خواهند شد.
سلام.
در مقام شروع بحث منطقي با هم ابن رو بايد بگم كه فركوديد قرآن رو بايد با خود قرآن توضيح داد با توجه به متن قرآن نميخونه. كجاي قرآن اين رو گفته؟
من در اون دو آيه نشان دادم كه قرآن توضيح و تبيين آيات قرآن رو پيامبر واگذار كرده. همانطور كه نمازي كه قران اينقدر براش اهميت قائل شده رو تبيينش رو به دست او سپرده. اگر قران به تنهايي كافي بود اين آيات هم نازل نميشد. رد اين حرف من رو با توجه به آيات قران چگونه انجام ميديد؟
لطفا منطقي باشه. اثبات كنيد كه قران رو فقط بايد با قران فهميد. من در مورد كتاي شيمي يك مثال زدم كه فكر كنم هنوز جوابش رو نگرفتيم.
فرض: ادعا كردم قران رو با قران نميشه توضيح داد. دليل اول مثال در مورد كتاب شيمي بود، دليل دوم و محكم تر از همه دو آيه از قران بود كه توضيح و تبيين قران رو تنها به دست پيامبر گذاشته بود.
شما اين رو منطقي توضيح بدهيد تا بتونيم با هم اختلاط كنيم و از نقطه نظرات همديگه استفاده كنيم.
مرسي از اجراي اصول دموكراسي
احمد گرامی!
من قصد جدل با شما را ندارم و اگر اینگونه بحث ادامه بدین، از ادامه ی بحث پوزش میخام.
برای تفسیر قرآن تنها و تنها دو روش علمی وجود دارد:
ا- تفسیر قرآن با استفاده از احادیث پیامبر.
2- تفسیر قران با قرآن.
در حالت نخست بدلیل وجود دهها فرقه ای که در اسلام وجود دارند و در بسیاری از حالات همدیگر رو کافر میدانند، هرگز نمیتوان حرفی قطعی رامطرح نمود؛ زیرا هر کس میتواند بنابر مذهبی که به آن اعتقاد دارد، حرفی رانقض کند، حتی ممکن است حرف مذهب خودش راهم قبول نداشته باشد.
اما در روش تفسیر قرآن با قرآن، چنین حالتی وجود ندارد.
اگر شما ایرادی در نوشته های من می بینید؛ خوشحال خواهم شد که نظرت را بیان نمائید.
ضمنا نه مدرک من برای کسی مهم است و نه مدرک شما؛ پس مهم نیست که کی در چه رشته ای تحصیل و یا فارغ التحصیل شده، مهم میزان فهم او از قرآنه.
متأسفانه به نظرم شما اطلاعات قرآنی چندانی ندارید.
پیــروز باشـید!
این دوست مون به مورد خوبی اشاره کرد اگر مثلا کتاب شیمی رو نفهمیدیم باید بریم پیش نویسندش که استاد شیمی هست ، حالا یه چیز جالب میدونین که کل اسلام در یک مثلث خلاصه شده ۱- خدا ۲- قرآن ۳- پیامبر
و ما اجازه نداریم خارج از این مثلث فکر کنیم بطور مثال میگی این فرمان از کجاست میگن فرمان الله هست میگی تو از کجا میدونی که الله اینو گفته میگن چون تو قرآن آمد میپرسی قرآن رو کی آورده میگن پیامبر، از کجا میدونی که پیامبر از طرف الله هست، چون الله خودش گفت تو قرآن، و بد باز همین تور میچرخیم در خودمون ، دوستانی که میخوان از قرآن دفاع بکنن حتما خودشون رو از این مثلث خارج کنن بد میتونین بدون تعصب به نظرات دیگران گوش کنین و به بحث بشینیم ، دوستان من هم مثل شما تو یه خونه نسبتا مذهبی بزرگ شدم ،، مثل شما دهقان فدا کار خوندم و مثل شما هاچ زنبور عسل دیدم، هنوز هم از صدای خوش اذان اردبیلی لذت میبرم. ما از یک خانواده هستیم اگر دید من باشما در مورد اسلام فرق کرده چون خارج از مثلث تحقیق کردم، به هرحال همیشه معتقد هستم که واقعیتها تغییر نمیکنه ما باید پیداشون کنیم.
سلام.
ممكن است هزاران مذهب در اسلام وجود داشته باشند، اما همگي چون خود را مسلمان ميدانند به قرآن پاسبند هستند. بياييد با اين سند محكم كه همگي مسلمانها آن را قبول دارند صحبت كنيم و از بحث اصلي پراكنده نشويم.
من به فرق اسلامي كاري ندارم، هر انساني خود منطق دارد و با آن پيش مي رود.
ممنون كه فرموديد بنده اطلاعات قرآني ندارم. ممكن اينگونه باشد به نظر شما اما به آن احترام ميگذارم. حال اگر مايل باشيد با اين آدم بي اطلاعات قراني دو كلام حرف منطقي جواب دهيد.
شما فرموديد روش تفسير قران 2 گونه است، احاديث پيامبر و قران با قران.
سوالي كه براي بنده پيش آمده اين است كه چگونه به ايت نتايج رسيده ايد؟ اگر نظر شخصي است كه در بحث ما جايي ندارد اما چون در مورد تفسير كتاب يك دين صحبت كرده ايد بايد از ان دين دليلي ارائه دهيد. به عنوان مثال اين كه قران را با قران ميشود تفسير كرد كجاي قران اين مطلب را گفته است؟
آيا در قران به كسي چنين اجازه اي داده شده؟ كدام آيه؟ اگر آيه اي وجود ندارد كه براي اثبات فرض خود ارائه دهيد نظر شخصي خود را گفته ايد كه در اين صورت از بحث علمي خارج شده ايد.
اما من ادعا كردم كه قران را تنها و تنها با حرف پيامبر مي شود تفسير كرد و گفتم كه طبق ايه هاي 44 و 64 سوره نحل اين خداوند است كه اين اجازه را به او داده است. لذا نظر شخصي خودم در اين مورد براي طرف مقابلم اصلا اهميتي ندارد.
من به شما توهيني نكردم. با شما جدلي هم ندارم. من وارد بحث شدم. اگر اين به نظر شما جدل است مشكلي نيست ادامه نميدهيم.
من اصلا بيسواد. من كاري به تحصيلات ندارم. من يك سوال كردم و آن هم با تمام احترام. از شما جواب خواستم. جواب سوال اولم را نداديد در نظرات قبلي. در ايت نظر هم از شما براي اثبات مدعاي خود دليل خواستم.
اما انسان خوب است سعه صدر داشته باشد. شما آيا خوشحال هستيد كه فقط از شما تعريف كنند و در نظرات بگويند كه حرفتتان درست است؟ من وارد بحث كاملا محترمانه و جدي با شما شدم. اما متاسفانه يا شما با كسي زياد بحث علمي نكرده ايد كه اين با اين دو نظر به اين نتيجه رسيديد بنده سواد قرآني ندارم يا اينكه به اطلاعات خود در مورد ديگران اطمينان كامل داريد.
شما هنوز وارد بحث نشده با من چگونه نتيجه گرفتيد بنده سواد قراني ندارم؟ اين منطقي است؟
من اصل را در بحث منطقي با ارائه سند گذاشتم. اگر شما براي ادعاهاي خود نه دليل منطقي ميخواهيد بياوريد نه با سند و علمي صحبا كنيد ديگر جايي براي بحث نميماند.
اما بنده به صراحت به شما بگويم كه هيچ جاي قران ايم مطلب ذكر نشده كه قران را ميشود با قرآن ترجمه كرد. از نظر منطقي هم اين درست نيست. چرا كه شما چگونه با ارجاع ايات قرآن ميخواهيد قرآن را تفسير كنيد. اين در صورتي است كه شما ان آيه اي را كه براي تفسير به رجوع ميكنيد را نيز تفسيرش را بدانيد. اما ما از تفسير و تبيين قران هيچ نميدانيم مگر آنكه خود پيامبر تبيين كنند. حرف قرآن اين است. سندش را هم ارائه كردم.
به هر حال ممنون. علاقه مند به بحث بودم اما به علت سواد كم اينجانب از حضور شما عذر خواهي ميكنم.
اگر ديگران به شما توهين ميكنند در اصل اول به خود توهين كرده اند. و نيز، اظهار نظر در مورد اطلاعات ديگران و كم سواد خواندن انها نيز نوعي بي احترامي به آنهاست. در دنيا اين چيزهايي كه ميگوييد جايي ندارند. بنده در دانشكده مطالعات مذهبي دانشگاه مك گيل كانادا با انواع اديان بحث ميكنم. اول از هم همه اينها به هم خيلي احترام ميگذارند در بحث. به هم انتقاد ميكنند. حرف تند ميزنند. سند ارائه شده را زير سوال ميبرند اما براي دفاع از عقيده خود ميجنگند و با 10 دقيقه بحث، ديگري را كم سواد نميدانند و نميگويند تو در حد بحث كردن با من نيستي. چون حرف شما يعني اين.
به هر حال شاد باشيد.
درود بر شما!
من هم قصد مجادله با شما را ندارم.
هنگامیکه شما اصول مسلم تفسیر را کاملا رد می نمائید، چگونه با شما بحث نمایم؟
از شما خواهش میکنم که اگر آخوند حوزه خوانده ای را در دسترس داریدآ ازش بپرسید که ایا این جمله درست است یا نه:
القرآن یُفَسِّرُ بَعضُهُ بَعضا
گرامی!
تفسیر قرآن به قرآن از بهترین روشهای شناخت این کتاب است.
باز از شما خواهش می نمایم که ابتدا تحقیق نمائید، سپس اگر خلاف این بر شما مسجل گردید، من از شما پوزش میخام؛ اما اینکه این روش را رد و آنرا غیر علمی بدانید، حاکی از نداشتن اگاهی در زمینه ی قرآنی است؛ نه اینکه من خدای ناکرده شمارا بیسواد بدانم.
ممکن است شما پروفسوری در معتبر ترین دانشگاهها باشید (به نظرم تخصصتان در فلسفه است)، اما این دلیل بر درست بودن منطقتان در این زمینه نیست؛ ولی با این وجود، اگر در جملاتم، شما چنین استنباطی دارید(که البته منظورم اینگونه نیست)من از شما پوزش میخام.
شما فرمودید که من انتظار دارم، همگان از من تعریف نمایند؛ اصلاً اینگونه نیست ؛ زیرا کسی من را نمی شناسد، پس تعریف هم بی معناست.
دوباره از شما خواهش دارم، اگر در دلایل من ایرادی می بینید،مدون آنرا بیان نمائید.
پیــروز باشـید!
سلام.
ممون از پاسخ شما. من دانشجوي فلسفه نيستم. رشته ام مهندسي شيمي هست. اما خيلي زياد در مورد اديان تحقيق كردم و در حال جمع آوري و دسته بندي مطالب هستم. در مورد آيين بهايي، مسيحي، زرتشتي، اسلام و ... . نتايج رو به زودي در وبلاگم و سايت youtube ميگذارم. من به دنبال حقيقت خستم. دين بدون منطق در حقيقت تعصب است. و اگر دين را براي اطاعت خدا از ميخواهيم داشته باشيم پس چه بهتر خداوند به ما ديني منطقي داده باشه كه قابل دفاع باشه نه يك چيزي كه نه سر داره نه ته.
اما سوال شما در مورد تفسير قران با قرآن.
شما فرموديد از هر آخوندي كه ميخواي بپرسي بپرس كه قران رو ميشه با قرآن تفسير كرد يا نه كه فرموديد "القرآن یُفَسِّرُ بَعضُهُ بَعضا."
در جواب چند نكته هست كه بايد روشن كنم. چون شما غير مغرضانه ميخواهيد بحث كنيد.
اول اينكه آخوندها مگر نماينه اسلام هستند؟ اينجا وقتي با كسي بحث ميكني فرقش با ايران (در واقع خوبيش) اينه كه نيازي نداري در مورد آخوندها با كسي حرفي بزني. ببين دوست عزيزم، اين جمله رو من هيچ وقت فراموش نميكنم: حق رو با افراد نسنجيد بلكه افراد رو با حق بسنجيد. (نهج البلاغه) به صرف اينكه كسي امامه سرش بود هر چي بگه درست نيست. اولا شما اگر علمي ميخواهيد صحبت كنيد سند اون جمله رو بگيد نه اينكه به صرف اينكه از هر آخوندي ميخواهيد بپرسيد. اين سخن علمي نيست. پس شما روي شنيده هاي خود جلو ميريد و محققانه اين حرف رو نميزنيد.
بعد هم اينكه من براي اثبات مدعاي خود كه تنها و تنها پيامبر است كه خداوند اجازه تفسير قرآن را به او داده است دو آيه محكم از قران آوردم اما شما به شنيده هاي خود اكتفا كرده ايد بدون اينكه دليلي از قرآن بياوريد.
همچنين، آخوندها ببخشيدها با خرابكاريهايي كه در اسلام كرده اند اسلام رو هم خراب كرده اند. آدم بدون غرض اوني هست كه ميره كتب اصلي اسلام رو مححقانه ورق ميزنه و آخوندها رو اول از اسلام جدا ميكنه. اما متاسفانه توي ايران با هر كي بحث كني 4 تا جمله و اصول رو از عقايد اين اخوندها ميگيره و توي بحث به جاي نظر اسلام بهت ميگه. اين ناشي از خراب كاري آْخوندهاست. آدم خودش منطق داره و چشم و گوش هم داره. ميره تحقيق ميكنه.
به عنوان نمونه، فلسفه و عرفان از دو اصولي هستند كه يونانيها وارد اسلام كردند و اين آخوندهاي بيسواد هم (البته نه همه) الان تو حوزه تدريس ميكنن. اما كجاي اسلام در زمان پيامبر فلسفه عرفان وجود داشته است؟ (منبع: تاريخ فلسفه و تصوف -- من كتاب الكترونيكيش رو هم دارم اگر مايل بوديد براتون ميفرستم كه حتما بخونيد) اما شما ميبينيد كه چطور چپ و راست در حوزه و حتي تلوزيون ايران اين موضوعات نوعي افتخار به حساب مياد.
دوست من، براي يافتن حقيقت خودت رو از همه چيز جدا كن، مملكت، آخوند، شنيده ها، ... و بعد وارد گود شو كه بتونيم با هم خالص حرف بزنيم.
نكته ديگر در همين خصوص اينكه آخوند و ملا و حتي يار نزديك پيامبر در اين خصوص (تفسير قرآن) جايي نداره. قرآن همه رو جدا كرده و براي هيچ نظري ارزش قائل نيست مگر پيامبر (حشر آيه 7: وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا). و البته در سوره نجم هم امده است كه:
وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الهَْوَى(3)
إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ يُوحَى(4)
يعني قرآن نظر پيامبر را تنها اصل ميداند و البته بيان ميدارد كه ايشان جز وحي چيزي نميگويند و از روي هواي نفس نيز سخن نميگويند.
و اما مورد پاياني: شما فرموديد من چون روش تفسير قرآن با قرآن رو قبول ندارم سواد قرآني ندارم. بسيار خوب. شما دليل قرآني براي ادعاي خود بياوريد (نه آخوند و نه شنيده ها چون اينها كه ملاك درستي نيستند). من دليل قرآني آوردم.
و در ضمن، نگاه نكنيد 4 تا آدم بيسواد مثل آقاي خميني و علامه طباطبائي و ... كه ميان براي قرآن تفسير بيرون ديگه چي از آب در بياد. در اسلام چيزي به عنوان تفسير اينچنيني اصلا جايي ندارد اما متاسفانه مملكت از ابتدا اين خرافات را در اذهان عمومي جاي داده و همه با اين تفكر بزرگ شده اند گر چه نميگذارند صداي كساني هم كه علمي كار ايشان را زير سوال ميبرند در بيايد. ايران همينه ديگه. وجه اشتراك ما اين است كه به دنبال حقيقت هستيم. و تفاوت ما در اين است كه به اصولي چنگ زده ايم كه در اسلام جايي ندارند و با انها ميخواهيم در مورد اسلام بحث كنيم.
مرا از دلايل خود در خصوص ارائه دليل عقلي و قراني براي تفسير آيه به آيه آگاه كنيد.
در قرآن طور يقين چنيني آيه اي پيدا نخواهيد كرد كه گفته باشد قران را ميشود با قران تفسير كرد. در ضمن، اگر فرض را بر اين هم بگذاريك كه درست باشد، چه كسي حق اين تفسير آيه به ايه را دارد؟ من و شما يا طبق گفته قران خود پيامبر؟ ... ادامه دارد
ادامه ...
در سوره آل عمران آمده است:
هُوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْباب (7)
اوست كسى كه اين كتاب [قرآن] را بر تو فرو فرستاد. پارهاى از آن، آيات محكم [صريح و روشن] است. آنها اساس كتابند و [پارهاى] ديگر متشابهاتند [كه تأويلپذيرند]. اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است براى فتنهجويى و طلب تأويل آن [به دلخواه خود،] از متشابه آن پيروى مىكنند، با آنكه تأويلش را جز خدا و ريشهداران در دانش كسى نمىداند. [آنان كه] مىگويند: «ما بدان ايمان آورديم، همه [چه محكم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست»، و جز خردمندان كسى متذكر نمىشود. (7)
من ميگويم حتي اگر تفسير قران به قران هم صحيح باشد (كه منتظر ارائه سند ان هستم چون منطقا نميپذيرم كسي جز پيامبر حق تفسير قران رو داشته باشد طبق ايات ارائه شده و عقل خودم. چون چگونه ميشود من و شما از ارائه نظر در مورد كتاب رياضي عاجزيم چون علم آن را نداريم چگونه ميشود خداوند در قرآن گفته است كسي جز خدا و راسخون در علم كسي تفسير و تاويل ان را نميداند و من خودم را جاي راسخون در علم جا بزنم؟!) آيا اين مقايسه را من و شما بايد انجام دهيم يا كسي كه خداوند علم اين كار را به او داده است؟ (اين علم هم مختص پيامبر است نه هر عالم و آخوند ديگه اي)
منطقا اگر آيات قران مجزا بوده و به هم ارتباطي نداشته باشند كه خيلي كتاب بي سر و ته اي خواهد بود. اما حرف بنده اين است كه اگر قرار است كسي قرآن را تفسير كند (حال نه به دو روشي كه شما گقته ايد بلكه به 100 روش) او چه كسي است؟ من و شما يا آخوند يا خود شخص پيامبر؟
اين نقطه حساس بحث ماست كه اگر روشن شود خيلي چيزها حل ميشوند.
با سپاس فراوان.
در ضمن: اين "اصول مسلم تفسیر" كه شما ميفرماييد چه كسي مسلمش رو تعيين كرده؟
اصلا اين اصول رو كي تعريف كرده؟ تا به حال به اين فكر كرده ايد؟
چه كسي حق تعيين اين اصول را دارد؟ اخوند چه كاره اسلام باشه كه براي تفسير اصول تعريف كنه؟ (چون شما روش دوم را گفتيد برو از اين آخوندها بپرس گويي كه خود اون رو قبول نداريد و به صرف حرف آخوندها داريد بحث ميكنيد و ازش استفاده ميكنيد)
لطفا حوزه و اخوندها رو منفك از اسلام بدونيد و بياييد با عقل و تحقيقات خودمان پيش برويم. هيچ اصولي را هم نپذيريم مگر اينكه عقل ما آن را تاييد كند.
من اگر اصول مسلم تفسير رو زير سوال بردم براي آن دليل منطقي ارائه كردم. دليل نميشود حال چند تا آخوند يك سري اصول را تعريف كرده باشند آن اصول وحي منزل باشد. اصلا آخوندها چه كار باشند كه براي قرآن اصول تفسير تعيين ميكنند؟ تازه آنها تعيين كردند، من چرا بايد بپذيرم وقتي با قرآن نميخواند.
آخوندها خيلي كارها ميكنند و كرده اند كه با اسلام نميخواند. مثل انقلاب آقاي خميني. كه تمام اساتيد ايشان در ان زمان مخالف حركت ايشان بودند اما ايشان با كودتا كردن و كمك جمعي از انسانهاي متحجر به آنها انگ اخوند متحجر و وابسته به شاه زدند و همه را اعدام كردنمد. شما از اينها اطلاع داريد؟
پس لطفا بياييد ديگر حرف آخوندها و شنيده ها و چيزهايي كه يك عمر اين اخوندها بسط دادند و تبليغ كردند را كنار بگذاريم و با كتب اسلامي و تاريخ و منبع و ماخذ جلو برويم.
اما منصف باشيم و هر جا من دليلي براي رد چيزي نداشتم آن را از شما بپذيرم (و شايد زمان بخواهم براي تحقيق بيشتر) و شما نيز همينطور. اين ميشود بحث غير مغرضانه.
بحث غير مغرضانه بحثي است كه اگر من در هر درجه اي از سن و تحصيلات عقلا روزي تناقضي در قرآن ديدم بگويم اين كتاب از طرف خداوند نبوده و دروغي ساختگي از جانب محمد بن عبدالله بوده است. اما اگر چنيني چيزي يافت نشد (با اصلاح اصول بحثمان كه در كامنتهاي قبل مطرح كردم) شما نيز منصفانه به دنبال حقيقت باش. ميدانم كه در ايران آخوندها جزيي از اسلام هستند و نماينده اسلام اما در دنيا اين چنيين نيست. نگذاريد اين آخوندها روي عقيده شما به چيزي تاثير بگذارند و خالصانه به دنبال حقيقت باشيد.
بحث ما از تفسير قرآن شروع شد، اما به محض حل شدن آن من فكر ميكنم بايد تازه به وجودي به نام "خدا" بپردازيم.
با تشكر
باحمد گرامی؛ درود بر شما!
د مورد تفسیر قران به قرآن، کاملا آشکار است که اگر این کتاب در موردی خاص مطلبی نوشته است؛ قبل از پرداختن به سایر منابع، نخست باید مطالب مربوطه را از همین کتاب استخراج و آنها را دسته بندیکرد، تا نتیجه ی درست بدست اید.
من هم با فرمایش شما کاملا موافقم که بهترین مفسر قرآن محمد ابن عبدالله است؛ اما همانگونه که شما خوب میدانید، در مورد گفته های او، بین مسلمانان اختلاف نظر جدی وجود دارد.
استناد به گفته های منتسب به ایشان است که این همه فرقه پدید آمده است.
اما دلالیل قرآنی این مسئله:
اولا خود قرآن بیان می نماید که شرح همه چیز در آن هست پس اگر ما آیه ای را نفهمیدیم باز میتوانیم با گشتن در خود قرآن که با تفصیل نوشته شده است بینه ی آنرا را پیدا نمائیم:
وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلاء "وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ" وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ (نحل/89)
در جاهای مختلف قرآن بیان شده که ایاتش واضح است:
وَلَقَدْ أَنزَلْنَآ إِلَيْكَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ وَمَا يَكْفُرُ بِهَا إِلاَّ الْفَاسِقُونَ (بقره/99) و در حدود 7 ایه ی مشابه دیگر.
قرآن خودش را در 6 ایه کتاب مبین میداند.
خود قرآن بیان می کند که الله بهترین مفسر کتابش است:
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلًا (فرقان/32) وَلَا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيرًا(فرقان/33)
پیروز باشید!
ممنون بابت پاسخ. ممنون ميشوم اگر پاسخها را موردي ذكر كنيد.
1- اگر 3 نفر بر سر موضوعي اختلاف پيدا كنند آيادليل ميشود همگي باطل باشند؟ ممكن است يكي حق گويد و 2 تاي ديگر باطل. اگر بر سر سخنان پيامبر اختلاف است بهتر است ديد اختلاف بر سر چيست. آيا پيامبر حرف بي ربطي زده است يا عده اي براي رسيدن به اهداف شخصي حق را پايمال ميكنند. اين رو ممنون ميشم پاسخ بديد. چون اين منطقي نيست كه چون بر سر سخنان پيغمبر اختلاف هست (كه ممنون ميشم با سند چند مورد ذكر كنيد تا ببينيم سر چه موضوعات اساسي اختلاف هست) پس به هيچ حرف ايشان نميشود استناد كرد. (كه منطقي نيست. چرا كه پس خداوند در 77 جاي قرآن گفته نماز بخوانيد و نميدانسته كه روي حرف پيامبرش نميشود حساب كرد و مردم را در گمراهي وانهاده باشد تا هر كس هر طور دلش ميخواهد نماز بخواند)
2- بله كاملا درست ميفرماييد، قرآن تبيينا لكل شيئ هست. اما ميشود بفرماييد اين كتابي كه همه چيز در آن بيان شده چرا موضوعي مثل ركعات نماز كه اينقدر در قرآن به آن اهميت داده شده ذكر نشده؟ با كدام مصداق "آيه به آيه" اين تعداد ركعات و طرز نماز خواندن را در ميآوريد؟
3- آيات قرآن با هم تناقضي ندارند، و مسلما اگر آيه اي كنار آيه ديگر گذاشته شود بايد بتوان آنها را جمع كرد از نظر لغوي و معنايي. اما اسم اينكار تفسير نيست. منظور از تفسير بيان مقصود آيه هاي قرآن است كه در قرآن آمده است جز خداوند و راسخون در علم كسي نميداند و خداوند هم به طور مطلق اين تاويل و تبيين را به ايشان واگذاره. مثلا تبيين نماز كجاي قرآن آمده؟ پس چون قرآن گفته تبيين كل شي پس دروغ گفته ديگه؟ چون جايي گفته تبيين كل شيء و بعد خدا يادش رفته بگه نماز چه جوري بخونيد. پس ديگه تبيين كل شيء نميشه كه!!! اما اگر دقت كنيم ميبينيم از طرفي گفته: اي پيامبر! ما قرآن رو نفرستاديم مگر اينكه "تو" آن را براي مردم تبيين كني. پس اين كه هر آيه را بگيريم و به آيه ديگر ارجاع دهيم كه تبيين نميشود. چون همه چيز در قرآن ذكر نشده و بلكه با تبيين پيامبر است كه هدف قرآن و كامل گويي اش آشكار ميشود.
شاد باشيد!
(در مورد 1- اصول تفسير كه چه كسي اين اصول رو تعريف كرده و چه لزومي به پذيرش اونها هست از طرف ما وقتي منطقي نيستند، 2- آيه و سندي از قرآن كه نشان دهنده اثبات ادعاي شما در خصوص تجويز تفسير آيه به آيه باشد، نيز جوابي دريافت نكردم. چون گذاشتن آيات كنار هم تنها جمع لغوي آنهاست نه تفسير. مثلا خداوند ميفرمايد: إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون، مائده 55. شما از كجاي قرآن با آيه به آيه كردن ميخواهيد بفهميد كه اين كساني كه خداوند آنها را ولي انسانها قرار داده و در حال ركوع زكات ميدهند چه كساني بوده اند؟)
سلامي گرم به پژمان عزيز.
دوست گرامي. اون مثلثي كه شما گفتيد يك ضلعش ميلنگه. "میگی این فرمان از کجاست میگن فرمان الله هست میگی تو از کجا میدونی که الله اینو گفته میگن چون تو قرآن آمد میپرسی قرآن رو کی آورده میگن پیامبر، از کجا میدونی که پیامبر از طرف الله هست، چون الله خودش گفت تو قرآن". اين قسمت آخر رو هيچ آدم منطقي نميگه و من هم نديدم مسلموني اينطوري جواب بده "چون الله خودش گفت تو قرآن".
دليل من به عنوان يك مسلمان در مورد اين سوال كه از كجا ميدوني پيامبر از طرف خداست اين نيست. هيچ آدم منطقي اي جوابش اين نيست اگر منطقي مسلمون شده باشه. بلكه جواب اينه كه اگر كسي ادعاي پيامبري كند از او معجزه ميخواهيم نه انكه بگوييم چون خدا در كتابش گفته. چون وقتي اون آدم هنوز پيامبريش ثابت نشده چه جوري ميريم سراغ كتابش؟
پس كسي در اين مرحله سراغ كتاب نميره كه از اون دليل بياره بلكه عقل خودش رو ميگذاره جلوي پاش و با چشم ميبينه و با گوش گوش ميده ببينه اين بابا دليلش براي از طرف خدا بودن چيه. مثل حضرت موسي. كسي نگفت موسي پيامبر هست چون تو تورات نوشته. بلكه ايشان معجزاتي براي ارائه داشتند كه از حيطه اختيارات بشر خارج بود. دليل پيامبري هميشه و هميشه معجزه بوده است نه اون ضلع مثلثي كه شما فرموديد. پس اگر خواستيد ببينيد منطقا چرا كتاب قرآن معجزه پيامبري محمد بن عبد الله بوده است ميتوانيم صحبت كنيم و نقطه نظرات و ديدگاه هم استفاده كنيم.
احمد گرامی!
اگر مایل به بحث منطقی باشیم، باید ابتدا بر سر اصولی به تفاهم برسیم.
من نه خدای شما(الله) را قبول دارم و نه محمدابن عبدالله بعنوان فرستاده اش.
من میگم که قرآن از یک سو گفته "تبیانا لکل شی"؛ و از سوئی دیگر، همانگونه که شما می فرمائید، مثلا جزئیات نماز نیست.(البته نماز به احتمال قوی از زرتشتیان آموخته که اگر مایل باشید می توانید در پست مربوطه "الگوبرداری اسلام از نماز زرتشتیان" در اسلام و ادیان ایران باستان، بحث نمائیم)
من برای اعتقاد کسانی مانند شما که بحث را منطقی دنیال می کنند، احترام زیادی قائلم، اما این هم دلیل نمیشه که اعتقادات شما را مورد نقد قرار ندهم.
می فرمائید مثلا "انما ولیکم الله و الرسول و.... " از کجا معنی اش در میاد؟
(البته من نمیخام بحثمون به کلاس تفسیر تبدیل بشه)
نخست معنی "ولی" را از خود قرآن استخراج مینمائیم،
این ایه بر گذشته تأکید ندارد، پس اگر کسی اکنون در حال راکع شدن هم زکات بدهد ولی خداست، اما الله بیان مینماید که مؤمنان کسانی هستند که در نماز خاشع اند؛ پس اگر کسی در حال رکوع زکات بدهد، یکی از اصول ایمان را نقص کرده.
اما معنی رکع در قرآن:
قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنْ الْخُلَطَاء لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَّا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ(ص/24)
همانگونه که در این ایه گفته شده معنی راکعا، خشوع است.
(هر دو معنی از آیات قرآن استخراج می شود:
1- رکوع" خم شده نود درجه ای
2- خشوع)
اگر شما به روایت شیعه نگاه کنید، حدیثی از این ایه بیتان می نمایدند که پایه ی اعتقادشان است.
در مورد معجرات موسی فرمودید، باید بیان نمایم که این کتاب در حدود 3000 سال پیش در اورشلیم نوشته شده و یهودیان به تمام پادشاهان خوب خود را فرستاده ی یهوه(خدای یهودیان) میگویند. نویسنده ی تورات معلوم نیست که چه کسی است پس درباره ی این کتاب افسانه ها نوشتند و به مرور آنرا به خدایشان نسبت دادند، سایر ادیان مهم(مسیحیت و اسلام) که پس از یهودیان آمدند بیشترین مخاطبشان قوم یهود است و لااقل در قرآن تمام پیامبران(شاید غیر از صالح و هود) همه بنی اسرائیل هستند(می توانید به پست مربوطه "سرنوشت دیگر ملل غیر از نژاد سامی(عربها و یهودیان( در قسمت چرا برای هدایت دیگر ملل... http://iran000.blogspot.com/p/blog-page_70.html" مراجعه نمائید).
باز تأکید میکنم که من هم مانند شما محمد ابن عبدالله را بهترین تبین کننده ی قرآن میدانم اما اگر تنها و تنها این اصل را بپذیریم که نه 72 فرقه که هزاران فرقه ی دیگر نیز بوجود می آید.
لذا از شماخواهش میکنم که اگر نکته ای درباره ی دلایل بیان شده از سوی اینجانب در پستهای مربوطه می بینید، انرا بیان نمائید.
پیــروز باشــید!
درود بر شما
خیلی جالبه که وقتی از خود محمد معجزه خواستند ایشان همیشه تآکیدشان بر این بود که من هم انسانی هستم همانند شما(اسراء 90-93), و حالا اسلامیون برای ایشان معجزه هم درست کردند.
آقای محترم در زمان محمد کتاب قرانی وجود نداشت که معجزه ایشان هم باشد این قران در زمان عثمان ابن عفان گرد آوری شده,و ظاهرآ خود محمد دلش نمیخواسته این گفته هارا به صورت کتاب در بیاید
چون در 12 مورد فرموده اند قران لوح محفوظ بوده و هر جائی که خودشان و پائین کمرشان با مشکلی مواجه میشد خدای بیکار مدینه برایشان فورآ آیه میفرستاد,طبیعیست که نخواهند این گندکارهایشان بصورت کتاب در بیاید
درود بر شما. من اصلا میخوام بپرسم معنی واحد "روز" برای اندازه گیری مدت زمان , اون هم موقعی که هنوز خورشیدی در آسمان وجود نداره به چه معنی ؟؟ موقعی که خورشیدی وجود نداره , اصولا "روز" بی معنیست.
با درود
من فکر میکنم در ابتدا باید مشخص کرد منظور شما از علمی بودن و منطقی بودن چیه
یک موضوع رو میتونین علمی بنامیم وقتی قابل تکرار و اندازه گیری باشه. یعنی با حواس پنج گانهٔ ما قابل درک یا استنتاج باشه. روشهای استنتاج هم که بدیهی هستن (رجوع کنید به مقدمات منطق). حالا میخوام از کسانی که از مذهب سرسختانه دفاع میکنن بپرسم: کدوم یک از ادعا هایی که در قرآن اومده علمی. قرآن پر از تناقضات بدیهی منطقی و استدلالی. یکی از آقایون مثالی در مورد کتاب شیمی و تفسیر اون ذکر کرد که جالب بود، در این صورت بهترین افراد برای توضیح قرآن فیلسوفان هستن که موضوع مورد تحقیقشون هستی، وجود، اخلاقیات و ... است. در فلسفه مدرن هیچ کدوم از این ادعاهای قرآن قابل اثبات نیست. بعد از عصر روشنگری و بخصوص آثار کانت دیگه خیلی سخت میشه از متافیزیکی که مذهب بر اساس اون بنا شده دفاع کرد. من به کسانی که میخوان به قول یکی از نوشتههای همین بحث از مثلث خدا قرآن پیامبر خارج بشن و دنیا رو با فکر باز و بدون تعصن ببینن آثار این آدما رو پیشنهاد میکنم: کانت، هگل، سارتر، فروید، هایدگر،فوکو و ... هر وقت فرق بین سوژه و ابژه رو عمیقا درک کنیم خیلی از این سوالات به راحتی پاسخ داده خواهند شد
درمعرض تفکر قرار دادهاید
در سیات شما امده که
!
/// قرآن در سوره ی هود آیه ی 7 و آیات مشابه دیگر بیان میکند که الله زمین و آسمانها را در 6 روز آفرید. معنای آیه این است که خلقت تمام آنچه که در دنیاست (بین آسمانها و زمین) را از این لحظه به بعد آغاز شده , و پیش از این مخلوقی وجود نداشته ؛
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ مَا لَكُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ(سجده /4 ) الله كسي است كه آسمانها و زمين و آنچه را ميان اين دو است در شش آفريده سپس بر عرش قرار گرفت، هيچ ولي و شفاعت كنندهاي براي شما جز او نيست، آيا متذكر نميشويد؟
وَهُوَ الَّذِي خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُو:لَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ (هود/7 ) او كسي است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد و عرش او بر آب قرار داشت، تا شما را آزمايش كند تا كداميك عملتان بهتر است و اگر بگوئي شما بعد از مرگ برانگيخته ميشويد مسلما كافران ميگويند اين سحر آشكاري است!
قرآن در این آیه بیان میکند که پیش از خلقت دنیا , عرش الله بر روی آب بوده !
در اینجا با اندکی تفکر تناقصی آشکار وجود دارد , پیش از اینکه آسمانها و زمین آفریده گردند , آب و عرش الله وجود داشتند , پس؛
آیا عرش و آب ازلی هستند؟
اگر پاسخ مثبت است, پس آب و عرش, مانند خود الله (ازلی) هستند, و این از صفات پروردگار است.
لذا نتیجه می گیریم که عرش و آب نیز مانند الله، پروردگارند !
اما اگر ازلی نیستند, پس کی بوجود آمدند ؟
جواب
در ایه سوره سجده بیان می کند که بعد از خلقت آسمانهاوزمین به عرش پرداخت
پس عرش بعد از خلق است
اما در ایه دومی که مربوط به سوره هود است از دو قسمت ساخته شده که با کلمه-و- بهم مربوط شده .اطلاع اضافی میگوید:وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماء در این جمله که با كَانَ شروع شده.كَانَ بیان می کند از وقتی عرش بوده برآب قرار داشته است می بیند که تناقض وجود نداردوعرش وآب ازلی نیستند بلکه بعد از خلقت اسمانهاو زمین پیدا شده اند.
َعباس
گرامی!
در این ایه الله بیان نمده که ما بر عرش استوار گردیده و مسلط شدیم:
للَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ مَا لَكُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ (سجده/4) الله كسى است كه آسمانها و زمين و آنچه را كه بین آن دو است در شش روز آفرید، آنگاه بر عرش استوار یافت(مسلط شد) براى شما بجز او ولی و شفاعت کننده ای نيست آيا اندرز نمىگيريد؟
یعنی عرش را از روی آب بالا بره و در اسمان طبقه ی هفتم قرار داده است، خودش هم بر آن تکیه زده و هیچگاه از ان جدا نخواهد شد.
پس بحث خلقت نیست.
پیروز باشید!
دوستان گرامی سلام
بحث بسیار جالبی رو احمد شروع کرد و درجریان صحبتهاش ادعای بزرگی رو کرد که در ادامه مباحث هم ردپای اعتقادش رو میشه دید.
احمد جان شما ادعا کردید که بی غزض دنبال حقیقت هستید
دوست عزیز این ادعای بزرگیه
چون یعنی نه گفتن به همه چیز که تا حالا مقدس بوده خوب بوده و خوب تر از اون هم نبوده
شما اگر توانستی به دین اسلام کافر بشی و بعد ایمان بیاری اون موقع دنبال حقیقت بوده ای وگرنه تنها به دنبال پیدا کردن مصادیقی برای اثبات اعتقاداتت بودی و بس
احمد جان این کار رو پیرو هر دینی میتونه بکنه اما کسی که واقعا دنبال حقیقته اینجوری به جستجو نمی پردازهe
من به اسلام و محمد ایمان ندارم پس واضحه که برای اینکه ببینم آیا حرفی برای من داره باید برم کتابش رو بخونم
احمد جان مرحوم آقای کردان یادت هست؟؟
ایشون یه دروغی راجع به مدرکش گفت فرض کن که یه استادنمای شیمی هم اینکارو بکنه و کتاب شیمی بنویسه اگه این آدم از بیخ در کتابش متناقض حرف بزنه شما که دستی تو کار داری بهش میخندی دیگه
نه اینکه بری پیشش ازش بخوای برات واسه تناقضات واضح اسمون ریسمون ببافه
در ضمن یه سوال
به نظرت کتابی که قراره تا ابد منجی بشر باشه چرا اینقدر باید نیاز به تفسیر نویسنده داشته باشه؟؟
خب عزیز دل همین میشه هی میشینیم میگیم اخوندا اسلام رو خراب کردن
نه جانم خانه از پایبست ویران است
بدون تعصب جستجو کردن کار بسیار سختی است
(خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ).
آسمانها و زمین و آنچه را که در مـیان آن دو است در شش دوره آفریده است.
قطعاً این شش روز، روزهای این کرۀ زمینی نیست که ما با آن آشنا هستیم. چه یک روز این زمین معیار و مقیاس زمانی برآمده از یک بار گردش زمین به دور خود در برابر خورشید است. وقتی که زمین یک بار به دور خود در برابر خورشید میچرخد شبی و روزی را پديد میآورد بر سطح این زمين کوچک و ناچیزی که بیش از ذرّۀ سرگشته و ویلانی در فضای فراخ جهان هستی نیست. این معیار و مقیاس زمانی هم پس از پیدایش زمین و خورشید پدید آمده است و وجود پیدا کرده است. این معیار و مقیاس نیز تنها برای ما به درد میخورد، ما كه زادگان ایـن زمین کوچک و نـاچیز هستیم.
و امّا حقیقت این شش روز با شش دورهای که در قرآن ذکر گردیده است، خدا از آنها آگاه است و بس. ما نمیتوانیم آنها را محدود و مـعیّن داریـم و انـدازه و مقدار آنها را بگوئیم. زیرا این روزها یـا دورهها از زمرۀ روزها و دورههای خدا است و خودش دربارۀ آنها میفرماید:
(وإن يوما عند ربك كألف سنة مما تعدون).
یک روز خـدا، بسـان هـزار سـالی است کــه شـما میشمارید و به حساب میآرید.
منبع : تفسیر فی ظلال القرآن
این شش روزه چه بسا شش دورهای باشد که آسمانها و زمین و آنچه در میان آنها است در آن مدّت به وجود آمده است و بدین صورت موجود درآمده است. یـا شش مرحلهای است که در پیدایش و تشکیل جهان طیّ شده است. یا مراد شش زمانی است که فاصلۀ میان این یکی با آن دیگری را جز خدا کسی نمیداند . . . در هر صورت این شش روز جدای از روزهای زمینی است که آدمیان فناپذیر بدانها آشنایند و سر و كار دارند. پس ما نیز بهتر آن است آنها را جزو غیب بشماریم و به خدا حواله داریم، و دقیقاً مشخّص و معیّن نینگاریم. تعبیر سخن میخواهد تدبیر و تقدیر و انـدیشمندی و اندازهگیری و سنجشی را بیان دارد که در کار آفرینش برابر حکمت و علم خدا صـورت گرفته است، و زیبانگاری و نیکآفرینی خدا را در هر چیزی برساند که یزدان سبحان در خلقت بخشیدن هر چیزی در زمانها و مرحلهها و حالتهای مقدّر و مقرّر خود رعایت فرموده است و در آفرينش یکایک اشیاء جهان هستی بزرگ و سترگ گنجانده است و به کار برده است.
(ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ ).
سپس بر تخت فرماندهی جهان قرار گرفت.
استواء بر عرش، رمز چیره شـدن و زمـام امور همۀ آفریدهها و آفریدگان را به دست گرفتن است. و امّا دربارۀ خود عرش چیزی نمیتوان گفت، و باید به همین واژۀ عرش بسنده کـرد و بس. اسـتواء چنین نـیست. روشن است که استواء کنایه از استعلاء و فرمانروائی و چیره شدن و زمام امور را به دست گرفتن است. واژۀ «ثُمّ» قطعاً ممکن نیست برای ترتیب زمانی باشد. زیرا یزدان سبحان، احوال و اوضاع بر او عارض نمیگردد، و تغییر احوال و اوضاع بر او نمیگذرد. خدا در حالی یا وضعی که بعد از آن، حال و وضع دیگری روی دهد و بر او بگذرد، قرار نمیگیرد. مراد از این مراتب مذکور در قرآن مراتب معنوی است. چه چیره شـدن و زمـام امور را به دست گرفتن درجهای فراتر از آفریدن است که این تعبیر بیانگر این ترتیب معنوی است.
منبع:تفسیر فی ظلال القرآن
در این مورد در سایت زیر بحث جالبی در گرفته و از این نظر که دو طرف شرکت دارند میتواند مفید باشد:
http://www.andishehaa.com/forums/showthread.php?t=2778&page=6
فقط ۶-۷ صفحه است و توجیهها بسیار و متعدد. دستکم در این مورد آسان نیست که کسی بگوید فلان چیز حق و آسمانی است و بی برو برگرد روشن است و اگر کسی نفهمید کافر است! موضوع آنچنان هم روشن نیست تا بتوان دگر اندیشان را به تیغ کشید.
بعد از خوندن تعدادی از صفحات سایت شما برای من این سوال پیش اومد که آیا برای پیدا کردن جواب هاتون؛ آیا به تفاسیر شیعه و یا سنی مرجعه کردید یا خیر؟ به نظر می آید که خیلی از این اشکالات و تناقض ها در خود این تفاسیر بحث می شود و سپس پاسخ داده می شود به طور مثال در مورد خلقت آسمان و زمین و اینکه کدام ابتدا بوده و کدام بعدا ایجاد شده به تفسیر المیزان جلد 17 صفحه 554 مراجعه کنید.
هیچ تناقضی وجود ندارد به این شرط که شما آیات را پس و پیش کنار هم قرار ندهید.
مراحل خلقت:
1- خلق آسمان و زمین (که بهم پیوسته بودند)
سوره ها : 30 انبیاء و 4 سجده
2- خلق آنچه در زمین هست.
سوره ها: 29 بفره
3- توجه به آسمان(شمل نظم بخشیدن و پرداخت و مکم کردن آن)
سوره ها: 11 فصلت - 29 بقره - 12 فصلت - 28 نازعات
4-گسترش زمین
سوره ها: 12 فصلت - 30 نازعات
اما یک توضیح جهت فهم بهتر مطلب :
1-در آیه 29 بقره به خلقت زمین و آسمان اشاره ای نشده بلکه به خلقت آنچه در زمین است اشاره شده و بعد از آن به پرداختن به آسمان اشاره شده(پس بحثی از خلقت آسمان و زمین نیست)
2- در سوره نازعات گفته شده بعد از آفرینش آسمان به آن نظم داده شده و بعد از آن زمین گسترده شده.در این سوره به اینکه خلقا زمین قبل از خلق آسمان بوده یا خیر اشاره نشده.
نظرتون در باره روابط ریاضی قرآن چیه که از دست هیچ بنی بشری ساخته نیست؟
کدام ریاضی؟ لطفا واضح بفرمائید؟
کلا بازی با کلمات خیلی چیزه جالبیه
فرقه خلق، خلق انچه در زمین است با گسترش زمین دقیقا چیه؟
Lotfan in bahs ro edame bedin man kheili daram lezat mibaram az in nazarate mokhtalef va kheili baese yadgri hast makhsosan ke chand vaghty hast daram dar morede Islam tahghigh mikonam mamnon
برخی از این مسلمونای “متجددد” آدمای عجیبی هستند! یکی مثل این احمد... از ایران میزنه بیرون (اگه اشتباه نکنم باید تو سنگاپور باشه، هر چند با شناختی که من از چند تا از دوستام دارم، ایرانیای سنگاپور جامعه شناسی خاص خودشونو می طلبند!) و میگه آخوندا دینو خراب کردند! میگه اگه تناقضی تو دینش ببینه، اونو میبوسه و میذاره کنار، ولی بعد هر چی تناقض نشونش بعدی حمل بر بیسوادی یا کم هوشی یا غرض ورزی خودت میدونه! یا مثلا میگه که مشکل از کم هوشی ماست که نمیتونیم این تناقضها رو حل کنیم.. ایشون دکترای مهندسی شیمی میخونه و هیچ کس دیگهای از فیزیکو شیمی مثل ایشون "شاید" اطلاع نداره...
از طرفی خیلی خنده داره که کامنتهای طولانی مینویسه و پیامبرو تنها مرجع تفسیر میدونه، و حتا کلی توضیح iran00 رو مبنی بر اینکه یه روش تفسیر، روش قران به قرانه رو قبول نداره. عزیز جان، کسانی هستند که عمر میذارن و برای بررسی هر مفهوم، یک بار کل قرآنو ختم میکنند...
حالا فرض کنیم حرف شما هم که پیامبر بیاد تناقضات به قول شما ظاهری رو تفسیر کنه! اولا که به روباه گفتن شاهدت کیه؟ گفت دمم! ولی خوشبختانه محمد الان زنده نیست تا بتونه با علم جدید چرندیاتشو مال کشی کنه. ولی حالا سوالی مطرح میشه! کی میخواد تفسیر محمد رو تفسیر کنه؟ آخه عزیز دل برادر... شما مسلمونا هنوز سر غدیر خوم هم نتونستید با هم کنار بیائید. اگه حرف محمد تفسیر نمیخواست که همین شیعه و سنّی هم به وجود نمیومد. و البته حالا بازم شاید میگی که حرف محمد مشخصه و همه سنّیها اشتباه میکنند! آره، حق با توه! میدونی چرا؟ چون پیرو هیچ مذهبی تو دنیا نمیپذیره که حق با اون نیست! این خیلی نکتهٔ مهممیه.... بهش فکر کن...
یه بحث نه چندان مهم دیگه... ایشون به نظره خودش مثلث الله، محمد، قرآنو با درخواست معجزه از محمد از یک دور و تسلسل باطل نجات میده. چطور؟ با درخواست معجزه از محمد! حالا معجزه چیه؟ مسلمونا اساسی ترین معجزه رو دوباره قرآن میدونند. حالا بهش بگی قرآن که تناقضه توش؟ میگه برای تفسیرش به محمد مراجعه کنید! همینجا اشاره کنم که من اصلان منتظر پاسخی از ایشون نیستم، چون به دلیلی که اشاره خواهم کرد، چارچوب بحث ما یکی نیست. فقط برای برخی که از اینجاو عبور میکنند، پیامی مینویسم...
و به همهٔ دوستان مذهبی میگم... مطمئن باشید افرادی مثل گمنامیان، یا همین فرزند ایران، یا کسی مثل خود من، اگه زمانی نه بیش از شما ولی کمتر از شما هم مذهبی نبودیم. من واسهٔ امام حسین هم به شخصه سینه میزدم، و غروبای ماه رمضون بهم حالت روحانی دست میداد. خونوادم هنوز آرزوی مشهد دارند! پس مطمئن باشید آنچه که شما درونش هستید رو ما کاملا درک میکنیم! فقط با مطالعهٔ و حتما تفکر یه سدهایی رو شکستیم. جایگزین کردن "خدا" در زندگی با "هیچ چیز" برای آدمای مذهبی اصلا کار راحتی نیست! ولی اگه واقعاً به آمار مراجعه کنید، میبینید که بزرگترین دانشمندان فعلی جهان به خدا اعتقاد ندارند! به این مسئله فقط پیش خودتون فکر کنید. چرا؟
و پیامی هم به شما فرزند ایران عزیز و گمنامیان اگه از این اطراف رد میشه... در مواجهه با افرادی مثل این احمد، چون مراجع یکی نیست بحث به قهقرا ممکنه بره. این فقط یه نظره.. که از چنین افرادی باید فقط خواست که وجود الله رو ثابت کنند! قرآنو محمد پیشکش تا تازه تفسیرم بخواد! از همهٔ زحمات شما ممنونم.
سلام ...
بیگ بنگ یه چیزیه که دانشمندانی مانند استیفن هاوکینگ و اینشتین و غیره در آوردن که هیچ گونه جنبه ی علمی نداره و یه نظریه است .
در بحث بیگ بنگ هیچ گونه تاکید میکنم هیچگونه حرف و بحثی از خدا نیست و طبق این بحث جهان خود به خود و رندوم و کاملا" اتفاقی به وجود آمده که از پایه و اساسا" غلط هست و اینشتین غلط کرده با هاوکینگ که این بحث رو مطرح کرده...
یه عمره مزخرفات قرانرا با تقسیر توجیه میکنن
آقای پژوهشگر که شما قصد زیر سوال بردن قران دارید شاید خود هم بدانی که میدانی هیج علمی به قران نمیرسه و هیچ کس میتواند قران ز ا زیر سوال ببرد هیچ علمی نمیرسد یعنی اینکه در قران از چیزهای الله فرموده که بشر بعد از 1400 سال الان به بعضی از اعجازهای قران دست یافتن میتونی تو به من بگی اگر این قران تناقض داره چرا قبل از کشفیات الله در قرانش چنین چیزهای را بیان کرده که بیشترین کشفیات دانشمندان از قران هستش و در مورد این که گفتی پیدایش آسمان زودتر بوده یا زمین باید بگم که شخصی که میخواد از قران حرف بزنه باید اولا به علم غیب ایمان داشته باشه من نمیدونم شما چه دینی دارید آیا خدای دارید یا به هر حال و بعد باید آگاهی کافی و بافی از قران ادبیات عرب داشته باشه و بعد تفاسیر را کامل خونده باشه و این حرف شما درسته بهترین تفسیر تفسیر قران با قران هستش ولی آیا اونی که میخواد قران را با قران تفسیر کنه به الله ایمان داره آیا یا عربی آشنای کامل داره و از ادبیات عرب آشنای کامل داره ولی بدون که قران اگزمای نعوذبالله تناقض داشت دیگر کشیشان نیازی به آتش زدن قران نداشتن مثل تورات و انجیل که دست خوش تحریف شده و الان هیچ مسلمانی وجود نداشت تمام رسانه های غرب حرف در طول 24 ساعت این میشد که تمام شد قران تناقض داشت دارد چون تمام کشورهای غربی و شرقی در حال حاضر قصد تخریب مسلمانان را دارند و به طریقی شده از راه فیلمهای مبتذل و یا گروهکهای تروریستی که نام مسلمانان تمام میکند پس این را مطمئن باش تلویزیونی غرب و شرق 24 ساعت از تناقض قران حرف میزدند چرا به کشفیاتی که قران ان را بیان کرده حرف نمیزنید و میروید دنبال شبهه که باز به جای نخواهید رسید منتظر جواب شما هستم
بنده به یکی از شبهات شما در مورد قران پاک الله پاسخ میدهم بدانید که قران ما مسلمانان کلام الله هستش و فقط کسانی از قران میدانند که علم به ان داشته باشند و از ادبیات عرب چیزی بفهمند
آقای پژوهش گر در مورد پیدایش زمین و آسمان گفتن که کدام زودتر خلق شده الله جل جلاله در کتاب پاکش در سوره بقره آیه 29 به صراحت فرموده زمین زودتر آفریده و در سوره و در سوره نازعات الله بعد از اینکه فرمودند:
رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا: یعن:ی سقف ان را بر افراشت پس به ان شکل داد و بعد نفرماید:
وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَٰلِكَ دَحَاهَا: هر انسانی که کمترین آشنای با قران داشته باشه میفهمه الله نفرمود خلق الارض بلکه فرمود: دحاها دحاها یعنی گستراندن نه خلق کرده پس الله زمین را آفرید و بعد او گستراند و هموار کرد ولی وقتی کسی سواد قرآنی و عربی نداشته ایمان هم نداشته باشه مسلم هستش که چنین حرفهایی رو میزنه
بنده از شما های که در یاره الله ما مسلمانان حرفهایی نابجای میزنید و قران ما زیر سوال میبرید به چند سوال بنده جواب دهید:
شما چه چیزی را میپرستند؟
ملحد هستید یا نه خدای برای پرستش دارید؟
خدای شما کیست و الان کجاست؟
آیا خدای شما کتابی دارد که خود را معرفی کرده باشد اگر ندارد شما از کجا این خدا را به خدای خود گزیده آید؟
این کتاب توسط چه کسی از طرف خدای شما به شما رسیده است؟
جناب محمد عمر، قرآن در یکی از آیاتش میگوید که الله زمین و تمام آنچه که در آن است را آفرید (بقره/29) سپس به پیدایش اسمان پرداخت یعنی حتی رودخانه و چراگاهها را نیر افرید زیرا این دو هم در زمرهی مخلوقالت الله هستند؛ اما در آیهی دیگر میگوید (سوره نازعات) که این دو پس از خلقت اسمان از دل زمین خارج شدند یعنی رودخانه و چراگاهها زمانی معنا پیدا میکنند که از وجود داشته باشند نه اینکه در دل زمین مخفی باشند و این تناقض است البته خوشحال خواهم شد که شما به تمامی تناقضات پاسخ دهید. پیروز باشید.
سلام
نمیدونم کسی به اینجا سر میزنه یا نه؟
من فعلا 3 موردو میگم بقیشو اگه شد بعدا میگم:
1-یه چیزی خیلی برام جالب بود و اون تصوراتی که از خدا یا الله که اینجا نوشتین.به نظر من قدم اول شناخت بیشتر خداست بعد بیایید سروقت قران.
بعضیا جوری نوشتن که انگار خدا مثلا یه پادشاه یا موجود مادیه و لم داده رو تخت پادشاهیش!!!
شما هنوز انگار کلمه غیر محدود بودن رو درک نکردین.وقتی میگیم خدا نامحدوده و ماده نیست یعنی این تصورات شما غلطه.
خدا نامحدوده.یعنی به مکان و زمان محدود نیست.و بلکه خالق زمان و مکانه.
و البته لازمه خدایی بودن خدا هم همینه.وگرنه اگه خدا محدود به مکان و زمان بود این سوال پیش میاد پس قبلش کی زمان و مکان رو خلق کرده؟
ماها چون هممممون محدود به مکان و زمان هستیم نمیتونیم نامحدود رو تصور کنیم چون ((نامحدود در محدود نمیگنجه)) بنابراین اول تصورات مادیتون رو از خدا بذارید کنار که ریشه بیشتر مشکلاتتون همینه.
2-نارضایتیهامون از سیستم حاکم بر کشور که یه عده به اسم دین از مردم سواری میگیرین و جفنگیات تحویلمون میدن رو با دین یکی نکنیم(که اونا اتفاقا میخوان یکی بدونیم تا مقدس و موجه جلوه کنن)
3-افرینش اسمون و زمین در 6روز نه گردش زمین به دور خودش بلکه 6مرحله است.
چرا 6مرحله؟یعنی خدای نامحدود نمیتونست تو یه لحظه همه چیزو خلق کنه؟
میتونست اما این 6مرحله برای نشون دادن کار به انسانها در عالمهای قبل از دنیا (برید درمورد عالمهای قبل مطالعه کنید) و فرشتگان و...است.
زمانی که انسانها(روح) در عالمهای قبل تا حد ادعای ربوبیت هم بالا میرفت.و این مثه اینه که به اونها نشون داده بشه چه نظم و دقتی تو این خلقت هست.
و...
دوست گرامی،
ظاهراً بسیار زحمت کشیده اید تا چشم مخاطبین خود را به حقیقت باز کنید. ضمن تشکّر و قدردانی از زحمت شما اگر امکان دارد به این سؤال بنده پاسخ بدهید که:
آیا شما ابتدا همانطور که خودتان در ایتدای این مطلب فرموده اید با ذهنی باز و بدون سوگیری به تحقیق در رابطه با قرآن روی آوردید و سپس تناقضاتی در آن یافتید و در نهایت نتیجه گرفتید که محمّد، پیامبر خدا نیست و صرفاً محمّدبن عبدالّله است و به تبع آن قرآن هم کنابی ساختگی است و آسمانی نیست، یا اینکه شما از قبل و پیش از تحقیق و بررسی ایمان داشتید که محمّد پیامبر خدا نیست و قرآن کتابی ساختگی است و سپس برای اثبات فرضیه خود به تحقیق درباره قرآن و یافتن تناقضات آن پرداختید؟
گرچه شاید به این که با چه قصد و با چه پیش فرضی کار خود را شروع کرده اید چندان توجّهی نکرده باشید، امّا فارغ از آنچه عقل اقتضا میکند، لااقل براساس بعضی آیات قرآن که حتماً با آنها آشنایی دارید، قرآن کسی را که با پیش فرض یافتن تناقض و به قصد انکار به آن نزدیک میشود گمراه میکند و اتفاقاً دلایل لازم برای انکار را به خوبی برای او فراهم میکند.
توجّه شما را به مثالی از خود قرآن جلب میکنم:
در داستان موسی و خضر، خضر به ظاهر اعمالی انجام میدهد که با عقل و منطق موسی جور در نمی آید و برای او قابل قبول نیست. در عین حال در پایان خضر حکمت آن کارها را برای او توضیح میدهد و موسی از قضاوت عجولانه خود شرمسار میشود.
تحقیقات شما هرچقدر هم که منطقی و اصولی باشد و تناقضاتی که یافته اید هرقدر هم که مستدل باشد فراموش نکنید که جهان هستی پر از رمز و راز و حکمتهای پوشیده و پنهان است که عقل ما به راحتی قادر به درک آن نیست و اگر قرآن به راستی از جانب آفریدگاری باشد که شما به آن معتقدید پس دور از انتظار نیست که در پس تناقضات ظاهری چنین کتاب عظیمی که از جانب آفریدگار است، حقایقی نهقته باشد که برای درک آنها باید اندکی صبر داشته باشیم و وجود و ظرفیّت خود را گسترش دهیم تا آن تناقضات آرام آرام از اندیشه ما محو گردد.
سلام و درود بر کسی که از حق و راستی پیروی کند.
مهرداد گرامی، هدف من در ابتدا تقویت ایمان با مطالعه قرآن و رسیدن به اعجاز علمی بیشتر بود، پس از مطالعه چندین ساله کم کم تغییر باور دادم و به نتایج کنونی رسیدم، در مورد احتمالی که شما مطرح می کنید باید عرض کنم با قبول فرض شما هیچ چیز را نه می توان رد و نه ثابت کرد زیرا هر کسی می تواند با پیش گرفتن عناد از احتمالاتی سخن بگوید که در حال حاضر اوهامی بیش نیستند، در مورد قضیه موسی و خضر هم به نظرت شد دلیل؟
اولا از دید تاریخی شخصی با اوصاف موسی که با تولدش چنان باشد و فرعون برای رسیدن و کشتنش تمام فرزندان پسر بنی اسرائیل را بکشد و .... وجود ندارد، ثانیا با فرض محال قبول سخن شما، نه تنها تناقض کم نمی شود بلکه بیشتر هم خواهد شد، مثلا چرا خدا اجازه داد تا این همه نوزاد پسر بیگناه کشته شود؟
http://iran000.blogspot.com/2009/10/blog-post_4960.html
در داستان موسی و خضر آیا می شود کسی را به خاطر گناه ناکرده و صرفا پیش بینی ارتکاب گناه در اینده کشت؟
http://iran000.blogspot.com/2010/08/blog-post_2692.html
شیمیدان عزیز .به نظر میاد در سفسطه و مغلطه استادین. برادر عزیز اون دوستمون جواب خوبی بهت داد که جناب محمد بن عبداله خودش حو صله جمع اوری نداشته و دیگرون اومدن واسش جمعش کردن. ثانیا چطوریه که همه پیامبران شریعت معجزات داشتن جز اقا که میگه همین حرفام معجزمه که حرفای اقا در کتابهای داستان گذشته اغلبش روایت شده. ثالثایکی بفرمایه جنای موسی سه ماه تو اون کوه چکار میکرده که بعد از عبور از رودخونه نیل تموم اون جماعت گوساله سامری رو درست کردن و میپرستن. اخه کدوم ادم عاقلی این جفنگیات رو باور داره.لفطفا به اون سلولای م5زتون بیشتر فشار بیارین پرفسورای عزیز.
به "برای شما" در آیه عنایت فرمائید.
این محمد یا این قرآن شما فقط فقط در این کتاب از همه چیزهایی که میتونسته ببینه نوشته و آن هم از زبان کسی به نام خدا.
هر انسانی از بدو تکامل انسان کره ماه و ستارگان را میتونه و میتونسته ببینه.
سوال اینجاست: چرا محمد یا خداش راجع به دیگر سیارات منظومه حرفی نگفته؟
کهکشان راه شیری؟
من نمیدونم. آیا راجع به شهاب و استرویید و امثال ان؟
فقط هر چی که میدیده راجع بش نوشتن تو قران.
مثلا حیوانات.
ایشون یا خداشون از کانگورو یا خرس قطبی و دیگر حیوانات خبری نداشته.
مهمتر از همه دایناسورها که قدمتشون از اسلام و دیگر ادیان طولانی تره.
یعنی خدا نمی دونسته که دایناسورها را هم آفریده؟
آیا در قرآن موشوعی هم راجع به بیماریها آمده؟
آیا حرام کردن گوشت خوک بخاطر آن نبوده که زمان محمد یخچال نبوده؟
آیا حرام کردن الکل بخاطر زیاده روی اعراب در نوشیدن آن با وجود ندانستن درصد الکل آن و در دمای بالا 45 درجه.
چطور میشه این را فهمید که هر آیه با به نام خداوند بخشنده مهربان شروع میشود ولی اکثر قوانین اسلام به اعدام ختم میشود.
چطور میتوان گفت که لا اکراه فی دین و بعد با امر به معروف و نهی از منکر بیایی و طرف را به زور ارشاد کنی؟
اون دینی که اینقدر کیفیت و کمیت در تعلیم و تربیت نداره که هنوز دزد و زنا کار و ... داره و جرمشون را با احکام غیر منطقی تعیین کرده را باید بیشتر از این رد کرد.
چی میشه اگه بجای قانون قطع اعضای بدن خدمات اجتماعی دولتی را بهش برسن؟
قصاص؟
ترویج انتقام گیری یعنی قصاص.
این ادیان تکاملشون را که نگاه میکنیم از بت پرستی شروع شد و شارلاتانهای روزگار به این رسیدن که سنگ و ... دیگر اشیا قابل رویت و لمس اعتبارشون را از دست دادند.
نشستن و یک خدا غیر قابل رویت درست کردن.
اولی و دومی و ... آخریش هم که محمد.
اصلا فکرشو کردید که همه ادیان آسمانی چرا تقریبا در یک منطقه قابل دسترسی از راه زمینی هستند؟
یعنی خدا از سرخپوستان تو فاره آمریکا خوشش نمیومده؟
از آبرژینیها تو استرالیا خبری نداشته؟
من موندم الان خدایی که این همه آدم بهش ایمان دارند و بخاطر دست به هر جنایتی میزنند نمیبینه که تو این دنیا چقدر همه چیز اونی نیست که ادیانش تبلیغ شو میکنند؟
من موندم چرا این خدا از اون موقعی بشریت دوربین و تلویزیون و اینرنت . ... کشف کرد نشانی از خودش نمی ده.
مگه همه ادیان مدعی آن نیستند که او ما رو دوست داره و مهربونه و ...؟
پس کجاست؟
به نظر من خدایی وجود نداره.
این زایده خیالات و ترس و احتیاج ما انسانها به یک نیروی ماورای قدرت خودمونه.
ساده بگیم کلاهبردانی مثل محمد و مسیح و ... این بازار کلاه برداری را باز کردند و وقت و بشریت برای رسیدن به آرامش و آسایش راگرفتند.
نمونش هم همین نظام نماینده خدا تو ایران خودمونه.
مقصر همیشه بیگانگان هستند.
به اصطلاح رهبر و امام جمعهاش مروج بی ادبی و خشونتند.
اقتصاد که مال خره.
زاندانها پر پره.
اعتیاد و بیکاری بی داد میکنه.
...
3 الی 4 میلیون آدم را بعنوان سپاهی و بسیجی و امنیتی و ... نون میدن و بقیه 70 80 میلیون به بردگی میگیرن.
مدعی این هستند که نماینده خدا هستند و از یک رفراندوم ساده میترسن.
همین.
احمد
با این استدلال شما کل و وحود فران رو زیر سوال بردی و گفتی فهم ان ناممکن است. ما چی بدیم شما از اسلام دفاع نکنی ؟
من تمام نظرات را يك به يك خواندم . با نظر احمد كاملا موافقم و متاسفانه پژوهش در زمينه ي اسلام از جواب دادن به كلي طفره رفته و هيچگاه به سوالات احمد جواب درست و منطقي و قانع كننده نداد.
درود بی کران
در روزگاران قدیم انسانها بسیار به هم ظلم کردند و سیاهی و تباهی به
نهایت خود رسید .
تا اینکه کتیبه ای از سوی پروردگارشان بر آنان نازل شد !
ده فرمان :
1- هیچ انسانی ، انسان دیگر را نکُشد .
2- هیچ انسانی ، به انسان دیگر تجاوز نکند .
3- هیچ انسانی ، به انسان دیگر دروغ نگوید .
4- هیچ انسانی ، به انسان دیگر تهمت نزند .
5- هیچ انسانی ، از انسان دیگر غیبت نکند .
6- هیچ انسانی ، مال انسان دیگر را نخورد .
7- هیچ انسانی ، به انسان دیگر زور نگوید .
8- هیچ انسانی ، بر انسان دیگر برتری نجوید .
9- هیچ انسانی ، در کار انسان دیگر تجسس نکند .
10- هیچ انسانی ، انسان دیگر را نپرستد !
پس از آن سالیان سختی بر شیطان و همدستانش گذشت ،
تا اینکه روزی شیطان ، چاره ای اندیشید .
او گفت :
ای دوستان ، کلمه ای یافته ام که بسیار از او بیزارم
اما به زودی با افزودن تنها همین یک کلمه به ده فرمان ، همه چیز را به سود خودمان ، تغییر خواهم داد
و ده فرمان چنین شد :
1- هیچ انسانی ، انسان مؤمن دیگر را نکُشد .
2- هیچ انسانی ، به انسان مؤمن دیگر تجاوز نکند .
3- هیچ انسانی ، به انسان مؤمن دیگر دروغ نگوید .
4- هیچ انسانی ، به انسان مؤمن دیگر تهمت نزند .
5- هیچ انسانی ، از انسان مؤمن دیگر غیبت نکند .
6- هیچ انسانی ، مال انسان مؤمن دیگر را نخورد .
7- هیچ انسانی ، به انسان مؤمن دیگر زور نگوید .
8- هیچ انسانی ، بر انسان مؤمن دیگر برتری نجوید .
9- هیچ انسانی ، در کار انسان مؤمن دیگر تجسس نکند .
10- هیچ انسانی ، انسان دیگر را نپرستد ! مگر اینکه بسیار مؤمن باشد !
و اینک ای دوستان
به سوی انسانها بروید و به وسوسه بپردازید
و کاری کنید که هیچ کس ، هیچ کس را مؤمن نپندارد ، جز آنان که از دنیا رفته اند !
و شیطان ها کسانی هستند که از اختلاف انداختن بین ما سود می برن
مهم نیست به چی اعتقاد دارید، مهم اینه در اعتقاداتون با هم اختلاف داشته باشید، به هم توهین کنید، همدیگرو بکوبید و حتی همدیگرو بکشیم...
چه مسلمان، چه یهود، چه مسیحی، چه باهر اعتقادی، مهم اینه که انسان باشیم و به انسانیت احترام بذاریم
و به همه هستی
بنام خدا
در خصوص عرش وکرسی اشاره شده در قران مطلبی را عرض میکنم اولا بهیچوجه در هیچ کجای قران اشاره ای به خلقت عرش یا کرسی نشده پس عرش شی نیست واشاره به مخلوق نیست اما هرگاه خداوند از عرش سخن میگوید از استیلا وتسلطش بر عرش میگوید پس میتوان نتیجه گرفت اشاره قران به عرش وکرسی اشاره تمثیلی به تخت حکومت است چنانکه میگویند پادشاه بر تخت نشست یعنی بر حکومت مسلط شد وزمام حکومت را بدست گرفت حال بیاییم به جای عرش وکرسی کلمه حکومت را جایگزین کرده سپس به معنی بدست امده بنگریم تا راحتر مفاهیم را در یابیم ابتدا به معروفترین ایه در این رابطه یعنی ایت الکرسی میپردازیم وسع کرسیه السموات و الارض اگر کرسی را حکومت فرض کنیم معنی ایه چنین میشود گسترانیده شده حکومتش سراسر اسمان وزمین وبعبارت دیگر فرا گرفته حکومتش اسمان وزمین را واما ایه هفتم سوره هود وهوالذی خلق السموات والارض فی سته ایام وکان عرشه علی الماء واو افرید اسمان وزمین را در شش وقت مختلف در حالیکه بر اب حکومت میکرد یعنی قبل از خلقت اسمان وزمین کل عالم را بخارات اب فرا گرفته بود وبا توجه به ایه دهم سوره فصلت اب هم بصورت بخار بوده وحالت گازی داشته نه مایع ثم استوی الی السماء وهی دخان واما ایه هو ذوالعرش المجید یعنی او دارای حکومتی است با مجد وعظمت واما اخرین ایه سوره زمر وتری الملائکه حافین من حول العرش یسبحون بحمد ربهم ومیبینی فرشتگان در جای جای حکومت به حمد وستایش خدا مشغولند وایه 17سوره الحاقه والملک علی ارجائها ویحمل عرش ربک فوقهم یومئذ ثمانیه وفرشتگان همه جا حضور دارند وبار حکومت بر دوش هشت نوع فرشته است البته این کارگزاری با نیرو واراده پروردگار صورت میگیرد چون فرشتگان در واقع با نیروی ای که خدا بدانها اعطا نموده عمل مینمایند واکنون در تمامی موارد اشاره شده در قران عرش وکرسی که سمبل حکومت وپادشاهی است را حکومت معنی کنید انگاه در خواهید یافت که مفاهیم انقدر پیچیده نیست
در هیچ جای قرآن سخن از خلقت اب نشده آیااب هم شی نیست؟
اگر بر روی رفرنسهای مربوط به عرش و اب که در خود متن گذاشته شده کلیک می کردید و همانجا نظر میدادید خیلی بهتر بود.http://iran000.blogspot.com/2014/02/blog-post.html
فرمودید احتمالا منظور این است که االله بر آب حکومت می کرده است؟ چه کسی گفته که جهان در ابتدا اب بوده، در لحظه بیگ بنگ و تا مدتها پس از آن، حتی اتمها هم نبودند و بعدا کوراکها و اتم ساده و سپس گهکشان و ... شکل گرفت؛ آب حاصل ترکیب دو اتم هیدروژن با اتم اکسیژنه.
اگر در کادر جستجو کنید هم در مورد بیگ بنگ و هم در درمورد عرش و موضوعات مرتبط با انها مطلب خواهی یافت.
ضمنا از دیدگاه منطقی شما، بدون توهین سپاسگزارم.
در یکی از نظرها دیدم ( خاطرم نمی آید در کدام موضوع) که یک نفر به اصطلاح دانشجوی فیزیک در ذرات بنیادی ادعا کرده بود که وقتی قرآن میگوید که ما موجودات را از ازواج آفریدیم منظورش همان ماده و پاد ماده میباشد!!واقعا خجالت آور است.
اولا که 4000 سال قبل از محمد در فلسفه مردمان چین مطرح شد که هر ذره ای پاد ماده دارد و غیره. سمبل آنهم همان یینگ و یانگ میباشد که شنیده اید و لوگوی آن نیز دو شکل جقه مانند است که برعکس و در کنار یکدیگر قرار دارند.
دوم اینکه قرآن میگوید که ما از موجودات را از طریق ازواج درست کردیم. و حال آنکه شما اگر ماده و پاد ماده را در کنار یکدیگر قرار دهید باعث انهدام همدیگر میشوند و به هیچوجه ماده سومی را درست نمیکنند.
ادامه دارد.
ادامه از بالا
برای همین است که ما دین را خطرناک میدانیم. همانطور که میبینید این دینداران حاضر هستند هر نوع تناقضی را وارد دانش بشری بکنند تا بلکه گفتار دین مزخرف آنها درست جلوه کند.در مورد مسائل اخلاقی هم همینطور. تمام اسلام زدگان و تازی پرستان حاضر هستند که برده داری و تجاوز به زندانیان و پدوفیلی را نیکو وانسانی جلوه بدهند چون در قرآن کثیف آنها مجوز آن اعمال شنیع داده شده است.
می بینید که دین دشمن علم و عقل و انسانیت است.
وای بر شما دینداران که اگر معادی باشد خود شما را بخاطر حماقت و تقلید کور کورانه عذاب خواهند داد.مگر جرمهای آن پدیوفیل را ندیده و یا نشنیده اید؟
آخه کدام عقل سلیم و انسانی اجازه میدهد که یک دختر بچه شیرخواره را شوهر داده و اجازه داده شود که شوهر 54 سالهاش او را تفخیذ کند ؟
خجالت بکشید و به انسانیت برگردید.
بیدار شوید.
امیدوارم که هیچگاه بخشیده نشوید. چون فقط کسانی از پدوفیلی طرفداری میکنند که ذاتشان خراب و کثیف و لجن بوده و پدوفیل هستند. مرگ بر شما.
هیچکس را بخاطر عقیده اش نباید کشت ولی تمام پدوفیلها را باید اعدام کرد. نه یک حرف بیشتر و نه یک حرف کمتر. آنان کثبفترین و پست تر از حیوانات میباشند. ( حیوانات در مقام بسیار اعلائی قرار دارند)
آرش ایرانی عزیز.
واقعا دست مریزاد.
واقعا که زحمت کشیده و مشغول بیدار کردن هموطنان گول خورده ما میباشی.
بنده شخصا جنابعالی را یک آدم بسیار شجاع و توانا و با سواد و بسیار با هوش میدانم و با آنکه شما را ندیده ام شما را بسیار دوست دارم.
امیدوارم که هر روز بیش از روز قبل پیروز و کامروا باشید.
امیدوارم که روزی مردم ایران بتوانند پاسخ زحمتهای جنابعالی را داده و دست شما را بخاطر این قلم زدنها بوس کنند.
دورادور دست شما را میبوسم.
سید علی مادرجنده!
پیامبر حشری اسلام کنانه گنجدار را در زیر شکنجه کشت و به همسرش صفیه در همان شب تجاوز جنسی کرد.
احمق گرامی!
آیات قرآن با هم تناقضی ندارند ؟!!!
احمد مادرقحبه!
اگه خودش رو از همه چیز جدا کنه و بعد وارد گود بشه اونوقت ناموست گاییده میشه!
ارسال یک نظر